“خفته ، خفته را کی کند بیدار” حکایت امروز مدیران و اهالی رسانه های ماست که بی توجه به مقدمات و ملزومات امور، انتظارهای غیرواقعی از هم دارند…
آذرصبح: در سالهایی که خبرنگار بودم و سالهایی که در چند اداره به عنوان مدیر و کارگزار روابط عمومی فعالیت داشتم همواره با این واقعیت تلخ روبه رو می شدم که مدیران ادارات و دستگاه های اجرایی در اغلب نشستها و جلسات رسانه ای با خبرنگاران و اهالی رسانه، همواره از رسالت آنها در آگاهی رسانی به مردم سخن می راندند که وظیفه آنها چه ها هست وچه ها نیست؟ سوی دیگر میز اما ، با انبوهی از آدم ها با زمینه های تحصیلی متنوع و غیر مرتبط مواجه بودم که از بخت بد یا خوب اطلاعاتشان به “وسعت اقیانوس و به عمق بندیک انگشت” بودو به طور متناوب رسانه و حوزه فعالیتشان را عوض می کردند واغلب آنها خود را از هر گونه آموزش _ بویژه آموزش های رسانه ای_ بی نیاز می دانستند.
واقعیت دنیای پر رمز وراز ، جادویی ، جذاب و خطرناک روزنامه نگاری اما ، چیز دیگر است. روزنامه نگاران موفق در همه جای دنیا هوش شان از هوش متوسط افراد جامعه بالاتر و علاوه بر گذراندن آموزش های لازم بلند وکوتاه مدت و تحصیل در چند رشته دانشگاهی ، به چند زبان خارجی مسلط ودریکی از حوزه های سیاسی ، اقتصادی ، بین الملل ، ورزشی ، علمی
و….صاحب نظر هستند، با چنین درجه ای از تسلط بر حوزه های خبری ، نقش آنها بسیار فراتر از” میرزا بنویس های معمولی” خواهد بود. متاسفانه تعداد روزنامه نگارانی با این ویژگی ها در استان آذربایجان شرقی به تعداد انگشتان دو دست هم نمی رسد.
سوالی که این وسط بی پاسخ می ماند این است که آیا در این شرایط می توان از رسانه انتظار داشت بتواندوظیفه اصلی اش که ” نقد قدرت و حاکمیت ” است را به درستی انجام دهد؟
محمدرضا عزیزپور