دولت عراق در ۲۶ شهریور ۵۹ با احضار کاردار ایران و ابلاغ یادداشتی رسمی به طور یکجانبه قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را لغو و در ساعت ۱۴:۱۵ دقیقه دوشنبه ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹، با هدف براندازی جمهوری اسلامی ایران، حمله همه جانبهای را به ایران اسلامی آغاز کرد.
به گزارش آذر صبح، ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با حمله هوایى عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینى همزمان ارتش بعث به شهرهاى غرب و جنوب ایران ، جنگ ۸ ساله حکومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد . این جنگ ۱۹ ماه پس از پیروزى انقلاب اسلامى و چند روز پس از آن اتفاق افتاد که صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربین هاى تلویزیون بغداد پاره کرد . صدام در نطقى با تأکید بر مالکیت مطلق کشورش بر اروند رود ( که وى آن را شطالعرب نامید ) و ادعاى تعلق جزایر ایران به « اعراب » جنگ را در زمین ، هوا و دریا علیه ایران آغاز کرد .
این جنگ در حالى شروع شد که مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را مى گذراندند و طبعاً به بازسازى کشور و آرامش و سازندگى مى اندیشیدند . نیروهاى مسلح نیز به دلیل آن که انتظار جنگ را نداشتند ، از آمادگى چندانى براى رویارویى در یک نبرد بزرگ برخوردار نبودند . به همین دلایل ، نظامیان عراق در ماههاى اول پس از شروع حمله ، موفق شدند چند شهر مرزى را در غرب و جنوب ایران تصرف کنند .
علل آغاز جنگ
گرچه صدام حسین در ساعات میانى ۳۱ شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران ، موضوع اختلافات مرزى را دلیل وقوع جنگ عنوان کرد ، اما حتى خود او نیز مى دانست این جنگ مرحله اجرایى نقشه برنامه ریزى شده ، هدفمند و فرامنطقه اى است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینى و دریایى خود با ایران ، تنها داوطلب اجراى این نقشه شده است .
واقعیت این است که انقلاب اسلامى تنها سبب از بین بردن « جزیره ثبات غرب » در منطقه نشده بود ، بلکه تمامى الگوها و هنجارهاى مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را بر هم زده بود . انقلاب اسلامى در برابر نظامهاى لائیکى مورد نظر غرب در منطقه ، با صراحت ، احیاء مذهب را صلا مى داد . علاوه بر آن قدرتهاى بزرگ از این نگران بودند که ثبات مورد نظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج فارس ، با تثبیت انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ایران به خطر افتد . به همین دلیل امریکا و اتحاد جماهیر شوروى علیرغم اختلافات برخاسته از فضاى جنگ سرد در نارضایى از انقلاب اسلامى ایران موضع یکسانى داشتند .
جمهورى اسلامى ایران در طول یک سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلى ، با فشارهاى برون مرزى متعددى روبرو شد :
جنگ تبلیغاتى ، سیاسى روانى محاصره اقتصادى بلوکه کردن دارایى هاى ایران تهدیدات نظامى ( مداخله نظامى در طبس و . . . ) تحریف ماهیت انقلاب اسلامى در عرصه بین المللى دامن زدن به تروریسم و ناامنى داخلى و حمایت از آن .
هدف از این اعمال ، بدبین ساختن افکار عمومى جهان نسبت به انقلاب اسلامى ، جلوگیرى از شناسایى سیاسى جمهورى اسلامى و فراهم ساختن زمینه هاى جنگ علیه ایران بود . هدف این بودکه هرگونه برخورد با ایران ، در عرصه بین المللى ، اقدامى در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانى جلوه کرده و توجیه پذیر باشد . هدف این بود که نگذارند نهضت امام خمینى ( ره ) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیک جهان تبدیل شود .
این گونه اهداف و دیدگاهها نیز نمى توانست در چهارچوب اختلافات مرزى و جاه طلبى هاى صدام تعریف شود . صدام در حقیقت فریب توطئه خارجى را خورد و جاه طلبى اش محرکى براى انتخاب عراق در اجراى این توطئه بود . البته در کنار این جاه طلبى ، صدام انگیزه هاى جداگانه اى نیز براى جنگ داشت : صدام از تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر جمعیت ۶۰ درصدى شیعیان عراق نگران بود صدام همانگونه که خود و دولتمردانش به دفعات اعلام کردند از پیمان الجزیره ناراضى بوده و در پى فرصتى براى لغو آن و حل یکسره اختلافات مرزى دو کشور مطابق میل خود بود صدام بعدها از زبان سیاستمداران عراقى و غیر عراقى منتشر شد مایل بود در برنامه نابودى انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ایران و از بین بردن خطرتفکر اسلامى براى استعمارگران ، در منطقه پیشقدم شود تا بتواند حمایت دولتهایى را که با پیروزى انقلاب اسلامى منافعشان خطر افتاده ، جلب کند و خود رهبرى جهان عرب را به دست گیرد .
به همین دلیل بسیارى از تحلیلگران سیاسى ، جنگ تحمیلى عراق علیه ایران را تهاجمى فرا منطقه اى و برخاسته از اراده برون مرزى مى شمارند .
البته حوادث بعد نشان داد که امریکا و یارانش در تبیین واقعیت ها ، اشتباه کرده و دچار خوش بینى شده بودند که ناشى از ماهیت رخدادهاى سیاسى اجتماعى و اطلاعات نادرست امریکا بود . امریکا به رغم نظام و سیستم اطلاعاتى اش ، همچنین حضور طولانى مدت در جامعه ایران ، فاقد اطلاعات واقعى بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت .
مجموعه این مسایل ، امریکا و هم پیمانانش را به چالشى با جامعه ایران کشاند که هنوز بعد از گذشت نزدیک به سه دهه به پایان نرسیده است . گرچه در این مدت تحولات زیادى رخ داده ، اما به طور قطع آن چه امریکایى ها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد انقلاب اسلامى ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از کنج راکد عبادتگاهها به صحنه سیاسى جوامع بشرى موفق بود .
تمهیدات صدام براى جنگ تحمیلى
صدام که اساساً با نیت مبارزه با جمهورى اسلامى ایران در ۲۵ تیر ۱۳۵۸ با کودتا در عراق به قدرت رسیده بود ، از ابتدا از تمامى راههاى ممکن براى به زانو درآوردن انقلاب اسلامى بهره گرفت .
اخراج هزاران ایرانى از عراق در نیمه دوم ۱۳۵۸ ش . توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب حمایت از بمب گذاران و طراحى انفجارهاى مکرر در خطوط راه آهن و تأسیسات نفتى پناه دادن به ژنرالهاى فرارى حکومت پهلوى انتخاب اسامى مجعول براى شهرهاى ایران در نقشه ها و کتابهاى درسى ( عراق اهواز را « الاحواز » ، خرمشهر را « محمره » ، آبادان را « عبادان » ، سوسنگرد را « خفاجیه » و بالاخره خوزستان را « عربستان » نامید . ۱ ) و الحاق خیالى این شهرها به قلمرو جغرافیائى عراق تحریکات و تجاوزات مکرر مرزى ( دهها مورد یادداشت رسمى اعتراض از سوى وزارت امور خارجه جمهورى اسلامى ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است ۲ ) انعقاد قراردادهاى خرید هواپیماهاى میراژ ، میگ وتوپولف ( این قراردادها پس از پیروزى انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است ) تقویت بدون دلیل نیروهاى عراقى در مرز مشترک دو کشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهاى بتونى ، سیم هاى خاردار و . . . صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتى صدام براى فراهم آوردن زمینه یک تهاجم گسترده نظامى علیه جمهورى اسلامى ایران است .
از این رو هجوم نظامیان عراق به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ، تعجب هیچ یک از محافل سیاسى مطلع جهان را برنیانگیخت ، چرا که از تمامى اقدامات یکساله صدام ، بوى جنگ به مشام مى رسید .
دولتمردان عراقى از همان ابتداى تجاوزشان تمامى توان سیاسى ، نظامى و تبلیغى خود را براى به زانو درآوردن انقلاب اسلامى ایران به کار بستند . در جبهه سیاسى هیأتهاى بسیارى را روانه کشورهاى اروپایى ، آفریقایى و آسیایى کردند و در این مأموریت ها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهورى اسلامى ایران را ، نزد جهانیان توجیه نمایند . در نیمه اول دهه ۱۳۶۰ ش . روزنامه ها و رسانه هاى ارتباط جمعى امریکا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهایى بود که در آنها ، به اهداف و نقشه هاى مقامات عراقى در به راه انداختن جنگ و علت حمایت کشورهاى غرب و شرق از آنها اشاره شده بود . در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سرکوب بنیادگرایى در منطقه ، توقف صدور انقلاب اسلامى ، کاستن از خطر بالقوه براى حکومت صهیونیستى ، رفع نگرانى دولت هاى عرب خلیج فارس از قدرت ایران و . . . اشاره شده بود .
عراقى ها در خلال جنگ ، تمام قوانین ومقررات بین المللى را زیر پا گذاشتند : پیمان الجزایر ، پیمان منع کاربرد سلاحهاى شیمیایى ، پیمان منع حمله به اماکن مسکونى ، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانى با اسیران جنگى ، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردى ، پیمان مربوط به امنیت دریاها ، و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمانها ، مقررات و قوانین معتبر بین المللى در خلال جنگ تحمیلى از سوى عراقى ها به زیر پا گذارده شد .
بغداد در خلال جنگ تحمیلى ، از شبکه هاى بمب گذار درداخل کشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدین خلق ( منافقین ) حمایت کرد . منافقین که در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سکوت یا حمایت دولت هاى میزبان ، بسیارى از اقدامات تروریستى علیه مسئولان و افراد عادى کوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلى هدایت کردند . ترور مردم عامى و مسئولان نظام ، در پاریس و بغداد طراحى و برنامه ریزى مى شد و در شهرهاى مختلف ایران به اجرا در مى آمد . هفتم تیر و شهادت آیت الله بهشتى و ۷۲ نفر از مسؤولان ایران ، هشتم شهریور وشهادت رئیس جمهور رجایى و نخست وزیر باهنر ، شهادت امامان جمعه ، ترور مستمر مردم عادى از قبیل کاسب ، دانش آموز ، روحانى و غیره از جمله اقدامات تروریست هاى داخلى تحت الحمایه دولت عراق در خلال ۸ سال جنگ تحمیلى بود .
علاوه بر این ، ابعاد جنگ فقط در مرزها و یا در داخل شهرها به صورت ترورهاى روزمره خلاصه نمى شد ، بلکه خانه هاى مسکونى مردم و مدارس کودکان بى دفاع در بسیارى از شهرهاى ایران آماج حملات موشکى عراقى ها بود و هزاران نفر از تلفات مردمى جنگ ناشى از همین گونه حملات بود . کشتى هاى بارى و نفتى که عازم بنادر ایران بودند ، در بخش عمده این ۸ سال هدف حملات هوایى عراق در خلیج فارس بودند و هواپیماهاى جاسوسى آواکس که در عربستان مستقر بودند ، جنگنده هاى عراقى را در هدف گیرى این کشتى ها یارى مى دادند .
حمایتهاى جهانى از صدام
در خلال جنگ تحمیلى ، عراق از حمایت بى دریغ تسلیحاتى ، مالى و سیاسى بین المللى برخوردار بود . فرانسه ، شوروى ، انگلستان و چین درصدر صادر کنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند ، آلمان تأمین کننده عمده جنگ افزارهاى شیمیایى عراق بود و دولت هاى عرب حوزه خلیج فارس تأمین کننده عمده نیازهاى نفتى ، مالى و ترابرى عراق بودند .
دولت عراق در ۱۳۵۸ ش . حدود ۱۲ میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات کرد ، امّا در ۱۳۶۱ توانست در خرید جنگ افزار از عربستان سعودى سبقت گیرد و در ۱۳۶۳ ش . بودجه نظامى بغداد از مجموع بودجه نظامى کشورهاى عضو شوراى همکارى خلیج فارس بیشتر شد . در این سال عراق ۴۰ درصد درآمدهاى داخلى خود را صرف خرید جنگ افزار از امریکا ، انگلیس ، فرانسه و روسیه کرد . هزینه اى که عراق در دهه ۱۳۶۰ ش . صرف خرید سلاح از امریکا و اروپا کرد ، از هزینه تسلیحاتى کشورهاى صنعتى اروپاى غربى در همین دهه بیشتر بود . در این دهه عراق ، دو برابر آلمان غربى بودجه نظامى داشت .
۳ نه در امریکا ، نه در اروپا ، نه در روسیه و نه در سازمان ملل ، هیچ منعى براى تسلیح مداوم عراق به انواع جنگ افزارهاى کشتار جمعى در دهه ۱۳۶۰ ش . وجود نداشت . بسیارى از این سلاحها در شرایطى به عراق سرازیر مى شد که این کشور پولى براى خرید آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض مى ساخت . بسیارى از واردات نظامى نیز با صادرات نفتى پاسخ داده مى شد .
آمارهاى رسمى نشان مى دهد که شوروى ، فرانسه و چین سه عضو دائم شوراى امنیت سازمان ملل به ترتیب درصدر کشورهاى صادرکننده سلاح به عراق در دهه ۱۳۶۰ ش . بوده اند . در طول این دهه ، ۵۳ % واردات نظامى عراق به ارزش تقریبى ۱۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار از شوروى تأمین مى شد . فرانسوى ها نیز با فروش بیش از ۵ میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه ۱۳۶۰ ش . مجموعاً ۲۰ % واردات نظامى عراق را به خود اختصاص داده اند . این رقم در مورد چین نیز به % ۷ یعنى به بیش از یک میلیارد و ششصد میلیون دلار بالغ مى شد .
۴ در کنار فعالیت مستقیم کارخانجات جنگ افزار سازى وابسته به دولت ها ، مؤسسات خصوصى مختلف نیز در این راستا صرفاً جهت کسب درآمد هرچه بیشتر وارد معرکه شده و بدون توجه به قوانین داخلى هر کشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامى به کشورهاى درگیر جنگ و حتى قوانین و کنوانسیون هاى بین المللى ناظر بر جلوگیرى از تولید و فروش سلاحهاى غیر متعارف ، عراق را به صورت یک زراد خانه عظیم درآوردند .
این روند باعث شد که حکومت بعث نه تنها به پیشرفته ترین تجهیزات نظامى در زمینه هاى جنگ هوایى و زمینى دست یابد ، بلکه کارخانجات جنگ افزار سازى متعددى با همکارى کشورهاى مختلف به صورت آشکار و نهان برپا ساخت ، به طورى که طبق گزارش مؤسسات بین المللى ، در پایان جنگ ، عراق پنجمین قدرت نظامى جهان شد .
۵ در این جنگ امریکایى ها نیز سهم خود را در یارى رساندن به ماشین جنگى صدام و دشمنى با جمهورى اسلامى ایران ایفا کردند : در اسفند ۱۳۶۰ ، نام عراق از فهرست کشورهایى که واشنگتن از آنها به عنوان « طرفداران تروریسم » یاد مى کرد خارج شد و در آذر ۱۳۶۳ ، امریکا به تحریم سیاسى عراق خاتمه داد و روابط سیاسى با این کشور را برقرار کرد . امریکایى ها در موارد متعددى هماهنگ با صدام و به طور مستقیم وارد جنگ علیه جمهورى اسلامى ایران شدند . حمله به پایانه ها و چاه هاى نفتى ایران در خلیج فارس و ساقط کردن هواپیماى مسافرى ایرباس ایران بر فراز این منطقه و کشتار ۳۰۰ مسافر و خدمه آن ، دو نمونه از این حملات بود . این حوادث در حالى رخ مى داد که ایران مورد تحریم تسلیحاتى قرار داشت و این تحریم با شدت اعمال مى شد . « کاسپارواین برگر » وزیر دفاع وقت امریکا راجع به تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتى ایران با صراحت گفته بود :
« . . . در صورتى که قطعنامه تحریم تسلیحاتى اجرا شود ، ریشه توانایى ایران براى ادامه جنگ به سرعت خشک مى شود و در واقع ریشه موجودیت ایران نیز به صورت یک ملت به خشکى مى گراید . . . ۶ »
شوراى همکارى خلیج فارس که در ۱۳۵۹ ش . به بهانه همکارى هاى اقتصادى ، سیاسى و نظامى ۶ کشور عضو امارات متحده عربى ، بحرین ، قطر ، کویت ، عربستان سعودى و عمان به وجود آمد ، عملاً کانونى براى گردآورى دلارهاى نفتى منطقه و انتقال آن به بغداد براى تقویت بنیه نظامى عراق شده بود . هنگامى که جنگ به پایان رسید ، تنها مطالبات نقدى ۶ کشور عضو این شورا از عراق ، از مرز ۸۰ میلیارد دلار گذشته بود . این غیر از میلیاردها دلار نفتى بود که دولتهاى منطقه به ویژه کویت و عربستان از پالایشگاهها و پایانه هاى خود به حساب عراق به شرکتها و کمپانى هاى نفتى غرب فروخته بودند .
شیخ نشینهاى عرب منطقه به مدت یک دهه به مثابه دولتهاى دست نشانده بغداد عمل مى کردند . عراقیها دائماً از آنها متوقع بودند و براى جنگ و اقدامات نظامى خود بر سر آنان منت مى گذاشتند و رژیمهاى عرب نیز سپاسگزار بعثیها ، دلارهاى نفتى شان را براى حاکمان بغداد ارسال مى کردند همان حاکمانى که دو سال بعد از پایان جنگ تحمیلى شان بر ایران ، در حمله جدید خود به کویت و عربستان تلافى حمایتهایشان را کردند ! . به همین دلیل ، هنگامى که در تابستان ۱۳۶۹ ش . ، صدام ، طرح حمله گسترده به کویت را آماده مى کرد ، کمترین بهایى براى واکنش احتمالى عربستان و سایر شیوخ شوراى همکارى قائل نبود . دولتهاى عرب حوزه خلیج فارس در آن سال ، در حقیقت پاداش سیاست ده ساله خود را در دفاع یکجانبه از صدام دریافت کردند .
ناکامى صدام در دستیابى به اهدافش
ایمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ایران به حقانیت انقلاب اسلامى و موج عظیم مردمى که در قالب « بسیج » براى دفاع از کیان نظام جمهورى اسلامى ایران طى ۸ سال دایماً حضور خود را در جبهه حفظ کردند ، بزرگترین سرمایه انقلاب و نظام بود و مهمترین نقش را در توقف ماشین جنگى عراق بر عهده داشت .
در بررسى عوامل شکست عراق در دستیابى به اهداف اعلام شده اش ، علاوه بر ایمان و اعتقاد رزمندگان ایرانى ، عوامل دیگر از قبیل ناامیدى حامیان صدام از سقوط جمهورى اسلامى ، مردمى شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از جانب ایران نیز بى تأثیر نبود . نتیجه آن شد که عراقیها ۸ سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند .
« خاویر پرزدکوئه یار » دبیر کل وقت سازمان ملل نیز در خاتمه جنگ ، با انتشار بیانیه اى رسماً از عراق به عنوان « شروع کننده جنگ » نام برد . این بیانیه نیز سندى از مجموعه اسناد حقانیت جمهورى اسلامى ایران درجنگ بود . در خلال این جنگ هیأتهاى متعدد صلح از سوى سازمان ملل ، سازمان کنفرانس اسلامى ، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد براى میانجى گیرى به تهران و بغداد سفر کردند که غالباً داورى آنها به دلیل آن که فاقد اصل بیطرفى و گاهى عارى از عدالت و صداقت بود ، به نتیجه اى نرسید . قطعنامه هاى منتشره از سوى شوراى امنیت سازمان ملل نیز به استثناى قطعنامه هفتم قطعنامه ۵۹۸ که در تیر ۱۳۶۶ به تصویب رسید ، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعایت نکرده بود .
قطعنامه ۵۹۸ نیز عارى از اشکال نبود اما نسبت به سایر قطعنامه هاى منتشره ، مواضع بیطرفانه ترى داشت و جمهورى اسلامى ایران علیرغم بى میلى اولیه سرانجام در تیر ۱۳۶۷ آن را رسماً پذیرفت . روز ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ از سوى سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدریج آتش جنگ در جبهه ها خاموش گردید . با این همه هنوز اکثر بندهاى قطعنامه ۵۹۸ اجرا نشده است .
قسمتى از پیام امام خمینى ( ره ) راجع به قطعنامه ۵۹۸ و شرایط سیاسى آن روز چنین است :
. . . من با توجه به نظر تمام کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور که به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم ، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانم و خدا مى داند که اگر نبود انگیزه اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود ، هرگز راضى به این عمل نمى بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود . . .
. . . خوشا به حال شما ملت ، خوشا به حال شما زنان و مردان ، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده هاى معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشیده ام و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى کنم ، و بدا به حال آنان که در این قافله نبودند ، بدا به حال آنهائى که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى تا به حال ساکت ، بى تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند .
۷ به این ترتیب جنگى که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ توسط همه ظالمان جهان و به دست صدام بعثى به جمهورى اسلامى ایران تحمیل شد ، بدون دستیابى آنان به اهدافشان ، در تابستان ۱۳۶۷ ش . به پایان رسید .
عاقبت یک دیکتاتور جنایتکار:
بدون شرح…!