فیلم “بدون تاریخ، بدون امضا” به کارگردانی وحید جلیلوند که دومین فیلم بلند وی محسوب می شود، یک داستان تلخ و در بعضی اوقات آزاردهنده را روایت می کند.
به گزارش آذر صبح، شخصیت اصلی فیلم به نوعی دچار مازوخیسم است که بدون هیچ گونه دلیل و منطقی می خواهد از دل اتفاقی که افتاده برای خودش دردسر درست کند.
این مازوخیسم و خودآزاری هم جالب است که برای شریک زندگی او قابل فهم نیست در حالیکه باید رگه هایی از این رفتار را قبلا در او می دید و خیلی متعجب از رفتار او نمی شد.
با توجه به رویکرد دکتر نریمان، (با بازی امیر آقایی) به نظر می رسد که وی باید دلیل محکمی به جهت تاکید غیرطبیعی خود بر فداکاری داشته باشد و احتمالاً این مسئله می بایست ریشه در گذشته این شخصیت و مشخصاً اتفاقی خاص داشته باشد.
اما فیلم از ارائه توضیحات درباره این شخصیت خودداری می نماید و تصمیم می گیرد صرفاً او را در محیط های بسته و در حالتی متفکر ( که هیچ زمان هم مشخص نمی شود که تفکر او از چه باب است ) به تصویر بکشد.
شاید بهتر بود که فیلم دلایل بهتری برای رفتارهای عجیب دکتر نریمان به مخاطب ارائه می کرد تا تناقضات درباره او به حداقل ممکن برسد.
بازهم یک نوید محمدزاده تکراری دیدیم. او نقش را خوب و باورپذیر بازی کرده ولی محمدزاده خودش را در ورطه تکرار پرت کرده است. واقعا چقدر کاراکترهایی که او در طی چند سال اخیر بازی کرده است، متفاوت از هم بوده اند؟ “عصبانی نیستم”،” ابدو یک روز”، “لانتوری”، “خشم و هیایو” و در آخر هم “بدون تاریخ بدون امضا”. همه نقشهای آدمهای عصبی و غیرقابل کنترل بوده اند که فقط وضعیت اجتماعی و مالی شان باهم تفاوت داشت.
مطمئنا محمدزاده بازیگر خوبی هست و باید خود را از این گرداب تکرار، رها سازد و نقشهایی بازی کند که قدرت انعطاف پذیری خود را در بازیگری برای همه ثابت کند.
فیلم در بخش فیلمنامه و منطق روایی، مخصوصاً در نیمه دوم به لکنت می افتد و پایان بندی اثر نیز اشتباه اثر را تکمیل می کند؛ پایان بندی که تاثیرپذیری فراوان آن از اثر اصغر فرهادی انکار ناپذیر است.