صحبت کردن در مورد مرحوم حاج اسماعیل وثاقی (رحمه الله علیه)، آن عاشق پاک باخته ی آستان حضرت دوست کاریست بس دشوار و سخت .
آذر صبح/ محمّد طاهری خسروشاهی : نوشتن چون منی درباره مرحوم حاج اسماعیل وثاقی نشان می دهد که گرمایِ خورشید فیّاض، همچنان که درختان انبوه و ریشه دار را جان و روح می بخشد، به گیاهان ناتوان و زرد روی نیز بهره می رساند؛ گیاهی ناتوان که زمانی دور و دراز از پرتو نشستن در محفل نواخوانی او، از اشعه های آثار آفتاب بهره گرفته، بالیده و البته به خیالش برگ و بار آورده است.
در این خزانِ سرد که دلها فسرده است
یاد آوریم باز بهارانِ رفته را
بگشای گوشِ جان که زهر شاخ بشنوی
در بوستان، فغانِ هَزاران رفته را
بنگر به چشمِ دل که ببینی به کوهسار
آن پیچ و تابِ گردِ سواران رفته را
یکی از دوستِ ارجمند ما، که خود از مجرّدان راه بلا و سیّاحان بادیه ابتلاست، چندی پیش، بر این ارادتمند تکلیف فرمود که «از برای حق صحبت سالها» شمّه ای از مراتب عالی آن استاد فقید را بنویسد؛ مراعات ادب و ارادت را چیزی در خور توان خود، نه سزاوار شأن مرحوم حاج اسماعیل وثاقی، تقدیم می دارم. صاحب این قلم، یادداشت های متعددی در حوزه تخصصی شعر و ادب دارد. نیز سخنی چند رطب و یابس را هم به اصطلاح در قالب کتاب، گرد هم آورده است. اینک همه را یکسو می نهم و این نوشته را به خاک پاک آن بزرگ نثار می کنم.
باشد که این یادداشت کوتاه را در روز بازپسین، به دست راست گیرم.
و اما بعد:
مرحوم وثاقی از اجلّه نوحه خوانان باصفای کهن شهر تبریز بود. «دانش و آزادگی و دین» همه را باهم داشت و دیر و دور که این سه به هم افتند. به راستی که:
گنج زری بود در این خاکدان
کو دوجهان را به جُوی می شُمرد
آخرین باز مانده از سلسله ثناگویان جواهر کلام و نواخوان بزم صاحبدلان بود؛ بیانی فاخر و سوزی با اخلاص که در روزگار ما سخت غریب افتاده است. آنان که بر حضورش بار داشتند، گواهی می دهند که از نوجوانی، اهل تقوی و دین و دانش بود. شعر مرثیه، نزد او وسیله ای برای بیان احساسات و افکار پاک و متعالی و عواطف آسمانی و انسانی و نشر معرفت و آگاهی و عرض ارادت به حضرات آل الله به ویژه حضرت سیدالشهدا علیه السلام بود.
نکته برجسته مراثی و اشعاری که از زبان مرحوم وثاقی خوانده می شد، توجه ویژه بر مراتب عزّت و بلندی مقام حضرات معصومین (علیهم السلام) است. شاید برای بعضی از سخن سازان و مداحان محترم حادثه کربلا، تحریک عواطف از راه توجه دادن به پستی ها و ددمنشی های یزیدیان، سهل الوصول تر است تا تکان دادن عمق اندیشه ها و قلبها از راه توجه دادن به بزرگی های عزّت آفرین امام و یاران او. البته گریه بر سوزِ زخمِ تیر و سنان میسّرتر است تا خیره ماندن در عظمت و آرامش یک «نفس مطمئنه» که در روح یاران و خاندان او نیز دمیده شده است.
غالباً عواطف ما به وصفِ تلخی یک کامِ تشنه، حسّاس تر است تا به تصوّر شیرینی یک روحِ سیراب؛ با این وجود، مرحوم حاج اسماعیل وثاقی در رعایت مراتب عزّت و امتناع از ذکر مطالب موهون و عاری از شأن حضرت اباعبدالله(علیه وعلی اصحابه آلاف التحیه والثنا)با حافظه سحرانگیز و بیان و لحن سوزناک خویش، تلفیقی از سوز و گداز و زیبایی و معرفت را به تماشا می نهاد.
در باب بیان فضایل اخلاقی و عرفانی ایشان،صاحب این قلم راشایستگی چندانی نیست و بهتر است دوستان نزدیک ومریدان گوشه نشینِ حلقه ارادتش دراین فقره قلمی نمایند.تنهابه این چند سطربسنده می شودکه دوستان و ارادتمندان ایشان، وجودش را شمع محفل انس و روشنگر کانون احساس و سوز و گداز در عزای شهادت آقا امام حسین (علیه وعلی اصحابه آلاف التحیه والثنا) می دانستند. خانه اش در خیابان قدیمی قره آغاج تبریز، ده ها سال کانون محفل گستری اهل دل بود.
امروز بیستم آذرماه ۹۷ برابر با پنجمین سال رحلت اوست.
خاک وادی رحمت بر او خوش باد.
با رفتنش:
شمعی ز جمع زمره اصحاب شد خموش
جامی شکست و حال حریفان خراب شد…