دیدن این فیلم جرم است اولین فیلم بلند سینمایی رضا زهتابچیان است؛ بنابه شنیده ها از سال ۸۵ تاکنون پیگیر ساخت این فیلم بوده ودر نهایت با مشارکت حوزه هنری توانسته آن را بسازد.
آذر صبح/سالار ابراهیمی توفیقی، اسم فیلم مثل خود داستان فیلم، نامتعارف و عجیب است و شاید به خاطر همین تعلیقی که اسم فیلم داشته خیلی ها به سالن سینما می آیند به طوری که سانس اکران این فیلم یکی از شلوغ ترین سانسها بود.
فیلم داستان جوانی مومن و بسیجی است به نام امیر که همسر محجبهاش، ریحانه به خاطر چادری بودن مورد ضرب و شتم یک شهروند قرار میگیرد، این شهروند توسط پایگاه بسیجی که امیر فرماندهی آن را تازه به عهده گرفته دستگیر میشود و امیر متوجه میشود که جنین داخل شکم ریحانه به خاطر حملات این فرد سقط شده است. در همین گیر و دار نامهای از نیروی انتظامی به پایگاه میرسد مبنی بر اینکه شهروند دستگیر شده باید سریعا آزاد شود و پلیس میگوید که این دستور از بالا آمده است…
اگر بگوییم فیلم قسمت دوم “آژانس شیشه ای” است ،ناحق نگفته ایم .فیلمساز به شدت تحت تاثیر این فیلم و شخصِ حاتمی کیا بوده و حتی موسیقی فیلم هم خیلی شبیه به فیلم “آژانس شیشه ای” و “بادیگارد” است. خیلی ها در سالن سینما تعجب می کردند از ساخت این فیلم و از اینکه فیلمی خط قرمزها را رد کرده هیجان زده شده بودند و وقتی کاراکتر امیر حرفهایی که درمورد فساد موجود در دستگاها ، اختلاسها و ژن های خوب می زد ،مردم به وجد آمده و تشویقش می کردند. گویی مردم روی پرده نقره ای، قهرمانی را یافته اند که حرفهای دلشان را می زند.
ساخت فیلمهای سیاسی در این حد هیچ بدی ندارد و اتفاقا باعث بوجود آمدن گفتمان و آگاهی در سطح افکار عمومی می شود البته به شرطی که این قضیه دو طرفه باشد و همه جناح ها بتوانند فیلمهای سیاسی مد نظر خود را بسازند و این آزادی در ساخت فیلم، انحصاری نباشد و اگر اینطور باشد گفتمانی که در فوق بحث شد، حاصل می شود ولاغیر.
فیلمنامه فیلم اگر بیشتر چکش کاری می شد حتما شاهد فیلمی با کیفیت تر هم بودیم رگه های طنزی که در فیلم وجود دارد مثل بسیجی که از سفارت انگلیس بالا رفته بود و دیالوگ هایی که در مورد این قضیه داشت، اگر ادامه دار بود قطعا شاهد اثر بهتری بودیم.
فیلمساز طوری که می نمایاند، طرفدار عقلانیت است. و کارهای افراطی که بسیجی های تند رو انجام می دهند ، مثل حمله به سفارت انگلیس و عربستان را تقبیح می کند ولی قهرمان فیلم یک ارزشی آتش به اختیار است که از آقازادهها و مذاکره و… بیزار است و میخواهد هر جور که شده با گرفتن اسلحه حرفش را پیش ببرد و از گرفتن قلم به جای تفنگ، حذر میکند. این یک تناقضی در شخصیت ایجاد می کند که چرا کسی که با کارهای افراطی مخالف است ،سعی ندارد مشکل را با گفتگو و عقلانیت حل کند.
فیلمنامه هم دچار حفره هایی است.شخصیت منفی فیلم معلوم نیست چرا آن کار را انجام داده کسی که تبعه انگلیس در ایران است و با مسئولین رده بالا ارتباط دارد و از همه مهمتر فردای آن روز با مسئولین به مقصد ژاپن پرواز دارد، چرا مست می کند و آن عمل وحشیانه را انجام می دهد؟ و چرا مسئولین در مقابل چنین آدمی هیچ موضع بدی ندارند و فقط امیر را مقصر ماجرا می دانند؟ درسته که دولت مردان ما و خصوصا دستگاه دیپلماسی تمایلاتی به غرب دارند ولی فیلمساز در به تصویر کشیدن این تمایلات ، منصف نبوده و خیلی شدید به این موضوع پرداخته است.