درحالیکه پیکر ارسباران از زخم حفاریهای غیرمجاز قاچاقچیان عتیقه و قلع و قمع درختان جنگلهای بکرش التیام نیافته، به گفته کارشناسان، بحران زیست محیطی معدن طلای اندریان ضربهی دیگری بر اکوسیستم قره داغ وارد کرده است.
آذر صبح/ زهرا حیدری آزاد: اینجا روستای « اندریان » است، به بهشتی می ماند که ناگهان بین حصار کوههایی که سواسدان (سوباستان یا سوباشدان) ، نیسوق، کالارد، سقا، پیر و میرانیسوق خوانده میشوند، سر برآورده است. تکه ای از شهرستان ورزقان است و با زمستانهای سخت و پربرف و تابستانهای خنک و معتدل، تناقضی وسوسهکننده از طبیعت است برای کسانی که بخواهند سرد و گرم روزگار را بچشند.
برای رسیدن به اندریان از جاده ورزقان-خاروانا گذشتیم؛ جاده ای که دور یک کوه پیچ میخورد و دست آخر مجاب میشود که به مقصد برسد. چند کیلومتر مانده به خاروانا، از “سه راهی محمدخان – حاجیلار – اندریان” به دنبال تابلوی این روستا بودیم و تا آن را دیدیم، پیچیدیم سمت یک مسیر کوهی دیگر.
اگر مثل ما، زمستان را برای رفتن به این روستا انتخاب کنید، کارتان سخت میشود، حساسیت تردد در مسیر، زیاد فرصت نمیدهد که از منظره راه استفاده کنید. برف روی کوه ها نویدبخش تابستانی خنک و پر محصول است، محصولات اندریان متنوع است. از گندم، جو، عدس،نخود تا زرد آلو، سیب،گلابی و حتی بادام و گردو.
این روستا یک محصول دیگر هم دارد، جایی در دل کوههای سواسدان و نسوق در وسعتی در حدود ۱۲۰ هکتار، ۳۰ میلیون تن ذخیره طلا با عیار پنج درصد وجود دارد، شاید باورتان نشود؛ اما اهالی روستا نمی دانند باید بابت وجود طلا در منطقه خوشحال باشند یا ناراحت!
مسجد مرکزی روستا جایی بود که با اهالی، اعضای شورا و دهیار روستا به گفتوگو مینشینم، طبیعت سرکش از اهالی، مردمانی نجیب و صریح ساخته است، آقای حسینی، دهیار روستا میگوید ما چشم امید بسیاری به معدن دوخته بودیم، اینکه برای جوانان ما ایجاد اشتغال کند، به پیشرفت و توسعه روستا کمک کند، هیچ کدام از اینها محقق نشد که هیچ، نگرانی و ترس از آلودگی های زیست محیطی این معدن برای ما ماند!
او به انتظار چندین ساله از زمان اقدامات اکتشافی تا بهره برداری معدن که ۲۰ سال طول کشیده اشاره می کند و ادامه میدهد: معادن باید یکسری خدمات اجتماعی به روستاها و شهرهای همجوار ارایه دهند که متاسفانه تاکنون شاهد هیچ نوع خدماتی از سوی معدن طلای اندریان در این خصوص نبوده ایم.
البته این موضوع مطالبه اصلی آنها نیست، به قول خودشان این آرزویی محال است که در پی آن نیستند، در این یک سال که معدن شروع به کار کرده، آنها نگران استفاده از “سیانور” هستند که معتقدند به صورت غیر ایمن در این معدن جهت استحصال طلا به کار میرود.
یکی از اعضای شورا می گوید سیانور بدلیل سرریز شدن رسوبات و نشت آن از دیواره سد باطله تا فاصله هایی انتشار یافته و در فواصل دورتر آلودگی به سیانور در حد نمونههایی مشاهده شده است.
او عکسهایی از حیوانات و پرندگان تلف شده در کوه های اطراف نشانمان میدهد و از بیماریهای پوستی صحبت میکند که مردم را نگران کرده است.
دهیار میگوید: خیالمان راحت نیست، اداره محیط زیست به ما تضمین بدهد مشکلی متوجه سلامتی ما نیست، دیگر هیج نمیخواهیم.
حسینی اضافه میکند: اهالی روستا خواستار تعیین محدوده معدن هستند، ۶۰ هکتار مراتع و محدوده قشلاق روستا در معرض نابودی است، مگر میشود گوسفندان را برای چرا به جایی که هر لحظه در معرض فروریختن است؟
“این روستا چند چشمه و چند رودخانه دارد، سولاماهار، زنبورخونی، سلطان یوردی، جرجلان و میرارود و غیره. زمستان و بهار که خوب ببارد چشمه ها و رودها پر آب هستند و اگر کم ببارد، تنها میشود روی یکی دو چشمه حساب باز کرد، اما اگر آبها آلوده به مواد سمی شوند نمی دانیم چه کار باید بکنیم؟” اینها را میررحیم ۷۰ ساله میگوید.
برای او که چشمان کم سویی دارد، صدای انفجارهای گاه و بیگاه معدن طلاست که یادش می آورد آن بالا چه خبر است، سیانور برای او واژه گنگ و نامعلومی است، اما از آن میترسد، از جوانترها شنیده اگر بالای کوه سیانور نشت کند، آب های زیر زمینی آلوده می شود، در آن صورت حتی نمیشود آب چشمه ها را به لبها نزدیک کرد!
میررحیم بیرون از مسجد با دست بالای کوه را نشانمان میدهد که معدن آنجاست، دیگر پای بالارفتن از کوه را ندارد، پایین کوه، روی تکه سنگی مینشیند، زیر لب ، شعری که یکی از جوانهای روستا سروده را زمزمه میکند….
سوواستانیم دای قوشلارین اوچانمیر
دوشور قالیر سیانوردا قاچانمیر
ماوی گویده قاندادلارین آچانمیر
باخ اینسانین طبیعته قهرینه
گوٌزه للیگه جالادیقی زهرینه
(ای کوه سواستانم، پرندگانت دیگر نمیتوانند پرواز بکنند، در سیانور گیر میکنند و راه گریزی ندارند، حتی نمیتوانند در آسمان آبی بالهای خود را باز کنند، قهر انسان بر علیه طبیعت را میبینی؟ زهری که بر طبیعت روا می دارند را می بینی؟)
اهالی روستای اندریان نگرانند با هر نعش پرنده و حیوانی که در اطراف معدن مواجه میشوند، نگرانتر هم می شوند، دستشان به جایی نمیرسد، از تجمعی که چند وقت پیش روبروی معدن داشتند میگویند که به هیچ جایی نرسید و جز دردسر و بازداشت و زندان برای آنها نداشت، از رفت و آمدهای مکرری که به فرمانداری ورزقان و محیط زیست دارند نیز سخن میگویند.
از همانجا با آقای عباسنژاد، معاون نظارت و پایش اداره کل حفاظت محیط زیست استان تماس میگیرم، میگوید: باتوجه به پیگیریهایی که سازمان صنعت و معدن انجام دادند و نظر به ملاحظات مربوط به اقتصاد مقاومتی صرفا با ادامه کار معدن آنهم با رعایت ملاحظات زیست محیطی موافق شده است و ما هیچگونه موافقتی با بهره برداری از معدن نداریم!
از نگرانیهای مردم در خصوص آلایندگی معدن صحبت میکنم و او پاسخ میدهد: محیط زیست نظارت دارد، ملاحظات هم مربوط به مدیریت ریسک در زمینه کنترل آلودگی آب و هوا از جمله جلوگیری از نشت سیانید سدیم به آبهای زیر زمینی با فرایندهای مختلف کنترلی و هشدار ، جلوگیری از بخارات سیانور و سایر بخارت خطرناک ، مدیریت پسماند و سایر ملاحظات زیست محیطی است .
او در خصوص روش برداشت طلا در این معدن میگوید: فرآیند فراوری در این کارخانه بصورت هیپ لیچ در فضای باز میباشد که احتمال آلودگیهای زیست محیطی در آن بیشتر است و لذا تحت شرایط خاصی با ادامه فعالیت آن موافقت شده که البته به معنی موافقت با بهره برداری از آن نیست!
عباسنژاد ادامه میدهد: محیط زیست صرفا با ادامه فعالیت واحد موافق کرده و تاکید میکنم در هر شرایطی اگر از آن برنامه ای که به آنها تکلیف شده؛ در فرایند فراوری و فعالیت کوچکترین “تخطی” بکنند جلوی فعالیت آنها گرفته خواهد شد.
اهالی روستای اندریان “تخطی” را حس میکنند، آن هم درست زیر بیخ گوششان، همین است که پیگیرند تا محیط زیست خیالشان را راحت کنند.
خانه های کاهگلی و گاه آجری، شبیه همه روستاهای دیگر، دور میدان چیده شده اند. گوشه ای از میدان پیرمردهای ده گعده کرده اند، جوانترها بیشتر موتور سوارند، می روند و میآیند، این روستا ، ۳۵۰ خانوار و ۱۳۰۰ نفر جمعیت دارد، اما تعداد شاغلین این روستا در معدن به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد.
هر از چند گاهی خبر برداشت غیر مجاز طلا از این روستا و روستاهای اطراف در رسانه ها مخابره میشود، برای فهمیدن چند و چون این ماجرا به سراغ جوانترهای روستا میروم.
“رضا” هم یک موتورسوار بود، شاید به سبب جوانی توجهم را جلب می کند که از او بپرسم آیا او هم، از این کوه ها طلا برداشت کرده است؟
اهالی این منطقه صداقتی دارند که مثال زدنی است، “رضا” گفت: چند باری این کار را کرده است ولی انقدر عاید آدم نمیشود که دائم تیشه بر دست بگیرد و به سراغ رگه های طلا برود.
کار برای رضا دردسرهای خودش را دارد، دو یا سه کار فصلی که هیچ کدام کفاف زندگی ۸ نفرهشان را نمی دهد. گاهی دامهای چند خانواده را به صحرا می برد، در فصل کشت، کمک حال پدر کشاورز پیرش میشود و اگر بی پولی امانش را ببرد راهی ندارد جز اینکه به کوه پناه ببرد.
رگه های طلا را خوب میشناسد و می تواند تکه سنگ های طلا را کیلویی به قیمت ۲ الی ۴ هزار تومان بفروشد و اگر بخت یار باشد و سنگ ها مرغوب باشند، شاید بشود گرانتر هم فروخت!
اگر در گذشته حیواناتی چون الاغ و قاطر، کمک حال مردم اندریان برای تردد در مسیر تپه ای این روستا بود، اکنون بیش از هر وسیله نقلیه ای، موتورسیکلت ، نیسان و پیکان عصای دست آنها است. برای او که نه پیکانی دارد و نه نیسانی، سربالایی های تیز روستای “اندریان” فقط از عهده موتور بر می آید، باید احتیاط کند، خودش میگوید: این تکه سنگها، مگر چقدر میارزد؟
از او میپرسم خریدار این سنگ ها کیست؟ می گوید: یا به خود معدن میفروشیم یا عده ای سنگ ها را به تبریز می برند تا در آنجا به فروش برسانند، البته اگر خوش شانس باشند و بارشان کشف و ضبط نشود.
رضا توضیح میدهد برداشت طلا توسط اهالی به آن شدتی که رسانه ها به آن پرداختند نیست. یک جایی نوشته بودند، این سنگ ها را کیلویی ۴۰۰ هزار تومان می فروشند، از این خبرها نیست، این کار سودده نیست و هر کسی سراغ این کار می رود از سر نداری است.
چند هفته ای از فوت دو نوجوان اهل “اندریان” گذشته است. یادآوری آن روزی که آنها را به خاک سپردند تلنبار میشود روی غمهای رضای جوان ، می گوید: غم فوت آن دو یک طرف و حرف و حدیث ها یک طرف…آنها برای طلا نرفته بودند، اصلا قدشان به این کارها نمیخورد، هر دو حدود ۱۸ سال داشتند و چوپانی میکردند. دایی و دو خواهرزاده که یکی از آنها زنده ماند.
در میان کوچه پس کوچه های اندریان، خانهای با همان سبک و سیاق خانههای روستایی منزل پدری جلال ۱۶ ساله است، جلال در خانه نیست، مشخص است که مادرش، هنوز از سوگ فرزند و برادر خود در نیامده و هر سئوال را با بغضی مادرانه جواب میدهد و دست آخر برای اینکه غمش را پنهان کند به بهانه چای بیرون میرود .پدر جلال زندگی اش خلاصه شده در دامداری و کارگری، فرزندان هم به او کمک میکردند تا که آن روز حادثه از راه رسید، می گوید همه جا نوشتند دو جوان اندریانی به خاطر حفاری غیر مجاز در اطراف معدن فوت کردند؛ این برای ما گران آمد، سختی فوت دو عزیز خانواده یک طرف و این حرف و حدیثها یک طرف…
جلال از راه می رسد، جوانی تازه پشت لب سبز کرده که هر روز این چند هفته یک داستان غم انگیز را بارها برای تمام اهالی روستا تعریف کرده و نمی داند باید خوشحال باشد که از این اتفاق جان سالم به در برده و یا ناراحت باشد که برادر و دایی خود را از دست داده است.
جلال می گوید گوسفندان را به مرتع برده بودیم، با دایی و برادرم نشسته بودیم که کوه ریزش کرد، من در آغوش دایی زنده ماندم. آن دو هنوز نفس داشتند اما عمرشان به دنیا نبود و در بیمارستان تمام کردند.
از او میپرسم اینکه گفته میشود شما برای برداشت طلا رفته بودید، ماجرایش چیست؟ بغض میکند و جواب میدهد چنین چیزی نبوده و ما گوسفندان را به چرا برده بودیم، من تا به حال برای برداشت طلا نرفتهام!
انگار که کسی نیست صدای ساکنان سادهی اندریان باشد؛ جایی که به دنبال انفجارهای اکتشافی در معادن منطقه، سنگ های بزرگ از کوه های سر به فلک کشیده کنده شده و روانه دامنه هایی می شوند که ساکنان اندریان در آن مسکن گزیده اند!
تصاویر گویای مخاطراتی است که از بیخ گوش منازل ساکنان این منطقه گذشته است…
خورشید نور زردش را روی سواسدان انداخته و برق زرد رنگی پخش شده است روی خانههای خشت و گلی روستا. در اندریان هنوز سیمای صمیمی کاهگل و خشت و گل جایش را به ساختوسازهای خشن آجری نداده است، زیباست اما بیم آینده را دارد…
سخن آخر
هیچ ارادهای برای مقابله با قلع و قمع درختان دیده نمی شود، به نظر می رسد موضوع بحران زیست محیطی معدن طلای اندریان هم اسیر برخی مسایل پشت پرده شود.
به اعتقاد کارشناسان، برداشت معادنی با ارزش افزوده ی بالا به طور حتم یکی از محرک های اساسی اقتصاد داخلی است اما عدم رعایت مسایل زیست محیطی در شیوه های برداشت موضوعی است که باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.