شاید وقت آن رسیده باشد که برخی از خانم ها یا آقایان پزشک از برج عاج خود پایین بیایند. پایین که آمدید کارت خوان نیز فراموش نشود.
به گزارش آذر صبح، در میان خوانندگان مطالب خود در طول این همه سال گه دستی بر قلم یا کی بورد دارم، چند پزشک نامدار را میشناسم که هر از گاهی لطف خود را با پیام محبت آمیزی ابراز میکنند.
تازه اینها کسانیاند که میشناسم حال آن که قطعا شمار مخاطبانِ پزشک، بر پایۀ برآورد شغل و تحصیل کاربران فراتر از این افراد است. این را در همین آغاز آوردم تا بگویم به خاطر این بزرگواران و نیز به دلیل حساسیتهای اطبای محترم در قبال انتقادات، مصلحتسنجی ایجاب میکرد سراغ موضوعات مرتبط با پزشکان نرویم اما مصلحت سنجی کار سیاستمداران است (بگذریم که ماه هاست درگیر و دار تشخیص یک مصلحت مرتبط با اقتصاد و سیاست ماندهاند). از این رو بیان حقیقت را بر مصلحت شخصی ترجیح میدهم و صریح و روشن نکاتی را با این قشر فرهیخته در میان میگذارم.
هر چند که اگر قرار باشد به پزشکان نپردازیم چون دوستانی میرنجند، به طریق اولی دربارۀ سیاستمداران نیز نباید بنویسیم چون جدای رنجش، گاهی میتوانند کاری هم دست آدم بدهند!
یا دربارۀ آموزش و پرورش هم ننویسیم چون تا نقدی به معلمان معطوف شود بحث قداست شغلی به میان میآید و قس علی هذا و این حکایت ادامه مییابد.
این روزها اما موضوع پزشکان به سه دلیل در جامعه و رسانهها مطرح و بحثانگیز شده است:
اول: سخنان رییس جمهوری در جلسۀ رأی اعتماد به وزیر همچنان جدید بهداشت و درمان را میتوان نخستین مورد دانست. آنجا که آقای روحانی گفت:
«در ایران پزشک را طوری تربیت میکنیم که تزریق آمپول را دونِ شأن خود میداند. در کشورهای پیشرفته، جراح، خود بیمار را به دستشویی می برد، زخم او را میشوید اما پزشکان ما فکر میکنند تافتۀ جدا بافته هستند. این نگاه باید در دانشکدههای پزشکی اصلاح شود. دانشکدههای پزشکی باید متحول شوند. این مهمترین وظیفۀ وزیر جدید بهداشت است.»
موضوع دوم اظهارات چند نمایندۀ مجلس درباره تصویب الزام استفادۀ پزشکان از دستگاه کارتخوان به منظور کنترل درآمد پزشکان از نظر مالیاتی است خصوصا کارانههای نظام سلامت که مالیات آنها دریافت نشده است.(حسب اظهار نمایندگان)
سومی هم این است که نمایندگان مجلس در جلسۀ چهارشنبه اول اسفندماه ۹۷ مالیات ده درصدی را به این صورت تصویب کردند:
«مراکز درمانی اعم از دولتی و خصوصی و عمومی و نیروهای مسلح و خیریهها موظفاند ده درصد حقالزحمه یا حقالعمل پزشکی را که به موجب دریافت وجه صورتحسابهای ارسالی به بیمهها و یا نقدی از طرف بیمار پرداخت میشود به عنوان علیالحساب مالیات کسر کنند و به نام پزشک مربوط تا پایان ماه بعد از صدور صورتحساب به حساب سازمان امور مالیاتی واریز کنند.»
(تنها ۲۷ نماینده از ۲۱۷ نمایندۀ حاضر در صحن علنی مجلس با این پیشنهاد مخالفت کردند و ۱۰ نماینده هم رأی ممتنع دادند و پیشنهاد با ۱۴۶ رأی به تصویب رسید.)
حالا پزشکاناند و اعتراض و جالب این که جنس اعتراضات، تأیید کننده همان سخن رییس جمهوری است که برخی از پزشکان خود را تافتۀ جدا بافته میدانند.
به این بهانه و با احترام به پزشکانی که برای سلامت مردم می کوشند و البته مالیات خود را هم میپردازند میتوان این نکات را یادآور شد:
۱.در برخی کانالها به رییس جمهوری خُرده گرفتهاند که چرا گفتهاند پزشکان باید کارهای خدماتی را هم انجام بدهند؟ حتی یکجا دیدم که نوشتهاند آقای رییس جمهور گفته جراح، جارو بکشد! کی اما چنین سخنی گفته؟!
نطق رییس جمهور در روز رأی اعتماد به دکتر سعید نمکی مستقیماً پخش می شد و همه هم شنیده اند و در دسترس است. کجا گفته است جارو بکشند؟! جملات، همان است که نقل شد و به نحوۀ «پرورش پزشک» انتقاد شده و چون دولت با دانشگاههای تحت پوشش وزارت بهداشت، پزشک تربیت میکند به شیوه تربیتی انتقاد میکند و خواستار اصلاح نگاه میشود و ربطی به پزشکان و جراحان کنونی ندارد و آیندگان باید اعتراض کنند و آیندگان نیز هنوز نیامدهاند.
۲٫ در کشورهای پیشرفته که شماری از پزشکان صاحبان درآمدهای بالا زیاد به آنها رفت و آمد میکنند و بعضا اهل و عیال را به آن سامان فرستادهاند و تأمین هزینه های دلاری آنان تجویز آزمایش های مکرر و عمل جراحی را سبب شده، پزشک هم یک نیروی خدماتی به حساب میآید.چون «خدمات سلامت» ارایه میدهد. چنان که پلیس، «خدمات امنیت» و روزنامه نگار، «خدمات اطلاعرسانی» و معلم، «خدمات آموزشی».
از ابتدا و حین آموزش و تربیت نیرو یاد میگیرند که «نیروی خدماتی»اند و باید به جامعه خدمات بدهند. وارد این حرفه می شوند که خدمات ارایه دهند. جای تجارت، بازار است.
۳. ۴۰ سال پیش و از جمعیت ۳۵ میلیونی ایران ۱۵ هزار نفر پزشک بودند و حالا با افزایش جمعیت به ۸۰ میلیون نفر ۱۵۰ هزار پزشک داریم. این جمعیت در این چند دهه پرورش یافته اند و مطالبۀ مالیات از درآمد نیرویی که تربیت کرده اند، گزاف نیست و اتفاقا همین که صدایشان – جماعتی و نه همه – درآمده نشان میدهد انگارۀ تافتۀ جدا بافته بودن درست است.
۴. از پزشکان منتقد و محترم میتوان پرسید واقعاً زشت نیست یک متخصصِ زبردستِ چشمپزشکی در مطب خود بساط عینکفروشی راه بیندازد؟ خود پزشکان نباید احترام خود را نگاه دارند؟ یا متخصص دیگر که به داروخانه ای در همان ساختمان ارجاع می دهد.داروخانه ای که آقا یا خانم دکتر، سهامدار آن است؟
۵. پزشکان محترم میدانند یا نمیدانند که به موجب مصوبۀ هیأت وزیران یک پزشک عمومی باید ۱۵ دقیقه و پزشک متخصص باید ۲۰ دقیقه و پزشک فوق تخصص ۲۵ دقیقه صرف ویزیت بیمار کند؟
اگر می دانند چرا رعایت نمی کنند؟ پزشکان محترمی که بحث تعرفه را مهم تر از مالیات می دانند آیا بابت ویزیت ۶۰ هزار تومانی ۲۵ دقیقه وقت می گذارند؟ آرایشگری که ۲۰ سال است پیرایش موی خود را به او میسپارم درست ۳۰ دقیقه وقت صرف میکند. نه کمتر، نه بیشتر. اگر در قبال حق ویزیت کامل صرف وقت کامل را مطالبه کنیم جسارت کرده ایم؟
دوستی می گفت در مطب پزشکی از آقای دکتر پرسیدم دربارۀ دارویی که تجویز کرده بودید در اینترنت خواندم عوارض بدی دارد. درست است؟ می گفت پزشک نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت و سکوت کرد و بعد به طعنه گفت چرا به مطب من آمدید؟ از روی همان سایت خودتان را درمان می کردید!
پاسخ دادم: من ۶۰ هزار تومان ویزیت داده ام و یک ربع باید به من خدمات بدهید و پاسخ پرسش و ابهام من کمترین حق من است. آقای دکتر برآشفت و ترجیح دادم از مطب او خارج شوم و البته ویزیت را پس گرفتم!
۵٫ در این که پزشکان زمان بیشتری را صرف تحصیل می کنند تردیدی نیست. در این که یک جراح باید درآمد بیشتری داشته باشد نیز. اما چند برابر یک پرستار؟ ۵ برابر، ۱۰ برابر یا ۱۰۰ برابر؟
مالیات چه؟ باید بدهند یا نه؟
حالا اگر کسی بگوید نسبت معقولی بین درآمد پزشک و بخش های دیگر تیم سلامت و بهداشت برقرار باشد یا بگوید وقتی وانتی انار فروش کارتخوان دارد شما هم کارتخوان داشته باشید یا بگوید آقای چشمپزشک! شما که ماهرانه و حاذقانه عمل جراحی آب مروارید و آب سیاه را انجام میدهید و بینایی ما را بهبود میبخشید و گاهی نجات میدهید یا بازمیگردانید شأن شما اجل از عینکفروشی است و عینکفروشان برای خودشان صنف و راستۀ جداگانهای دارند به مقام شامخ اطبا اهانت کرده است؟!
۶٫ برخی پزشکان و جراحان محترم میل وافری به انحصار تمام خدمات سلامت در کف با کفایت خود دارند. مثلا خود را متولی طب سوزنی و هیپنوتیزم هم می دانند و همه این کارها باید تحت نظارت یا کفالت یک پزشک باشد. حال آن که درکشورهایی چون کره جنوبی این همه انحصار وجود ندارد. این بحث البته تخصصی است اما آیا صرف نام یک دکتر عمومی رافع همه خطرات احتمالی است و همه باید زیر بیرق یک پزشک که چه بسا تخصصی در آن زمینه ندارد فعالیت کنند؟
۷. مورد دیگر این است که قبل از عملهای جراحی چنان امضا و موافقت میگیرند که عملا امکان شکایت و پی گیری بعدی باقی نمی ماند و جالب این که به آمار کاهش شکایت هم می بالند. گاه بیمار در حال تعویض لباس و انتقال به اتاق عمل است که همراه او باید برگه های مختلف را در وضعیت هیجانی امضا کند. این را هم بگوییم اهانت به مقام شامخ پزشکان است؟
۸٫ اگر همین حالا اینترنت دفتر ما قطع شود آیا منِ نویسنده امکان انتشار این مطلب را دارم؟ اگر برق قطع شود چطور؟ پس این گونه نیست که موفقیت های ما منحصر به خود ما باشد. یک مجموعه فعالیت می کند. درست است که عمل لیزیک چشم را به نام پزشک می شناسیم اما این کار با استفاده از مدرن ترین و حیرت آورترین فناوری ها انجام می شود. برخی از رفتارها و گفتارهای پزشکان اما به گونه ای است که انگار از بای بسم الله تا تای تمّت، کار خودشان است و تکنولوژی یی که هیچ نقشی در رواج آن ندارند بی اثر است. شاید لازم باشد که از حرفه های مرتبط هم یاد شود تا این تصور اصلاح شود.
۹٫ در یکی از نقدهای منتشره در کانال های پزشکی نویسندهای به تحقیر از وزیر جدید به عنوان «داروساز» نام برده بود. وقتی نسبت به دکتر داروساز چنین نگاهی داشته باشند به دیگران چگونه می نگرند؟ اتفاقا شاید اگر مدیریت با غیر پزشک باشد نتیجه بهتری داشته باشد. کما این که یکی از بستگان فقید نویسنده یک دوره درخشان مدیریت در بیمارستانی مشهور را تجربه کرد در حالی که پزشک نبود.
جان کلام اما این است:
ضمن احترام به پزشکانی که سلامت را به ما اهدا میکنند و در بیمارستانهای دولتی با حقوق عادی یا خصوصی با کمتر از برخی واجدان درآمدهای کلان و صاحبان سهام خدمت می کنند و نیز آنان که مزد تخصص خود را می گیرند و مالیات هم می پردازند، جان کلام سه نکته است:
اول: رییس جمهوری خواستار اصلاح نوع تربیت پزشکان در دانشکدههای پزشکی شده تا در آینده شاهد باشیم و هیچ جارویی دست هیچ جراحی نداده تا اسباب نگرانیشان باشد. با احترام به کارگران شریفی که مسیر قدوم مبارک پزشکان را جارو می کشند البته!
دوم: اگر درآمد دارند چرا مالیات نپردازند؟ نفتمان را نمیخرند یا باید التماس کنیم بخرند. دولت و ادارۀ مملکت اما پول میخواهد و مالیات هم مهمترین منبع درآمدی پس از نفت است. از جراحی با ۱۰۰ میلیون درآمد ماهانه نگیرند؟ از کارگر آجرپزی بگیرند؟
سوم: پزشکی، یک کار خدماتی است. دکتریِ پزشکی هم یک دکتریِ حرفهای است. هستند و کم هم نیستند پزشکانی که استاد برجستۀ دانشگاه و برخوردار از پی اچ دی اند. اما همۀ پزشکان دانشمند و استاد نیستند و این حرفۀ آنهاست. مثل حرَف دیگر. انتظار ارایۀ خدمات از صاحب یک حرفۀ خدماتی و پرداخت مالیات بر درآمد گزاف نیست و جسارت به حوزه علم و دانش به حساب نمیآید.
شاید وقت آن رسیده باشد که برخی از خانمها یا آقایان پزشک از برج عاج خود پایین بیایند. پایین که آمدید کارتخوان نیز فراموش نشود.
تکنولوژی یا فناوری حیرتآور قرن بیست و یکم جلوههای مختلفی دارد. یکی اشعۀ لیزر است و دیگری گوشیهای هوشمند و تماس اینترنتی با آن سوی دنیا و البته استفاده از کارتخوان.
دستان حاذقتان را به اسکناسهای آلوده نیالایید. بگذارید بیماران کارت بکشند! زیاده جسارتی نیست. این احتمال را هم در نظر بگیرید اگر شما در کار و رشتۀ خود سرآمدید ممکن است بیمار شما هم برای خود کسی باشد!
راستی،این روزها کتاب خواندنی ژان پل سارتر (تیفوس) با ترجمۀ قاسم صنعوی به چاپ دوم رسیده است. نقل گفت و گویی از «تیفوس» سارتر خالی از لطف نیست:
ارباب: این ماجرای تیفوس به کجا کشیده؟
–نوگارو: نمی دانم.در بیمارستان یک مورد دیده شده اما موردهای دیگر را اعلام نکرده اند. فکر می کنم جلویش را گرفته اند.
ارباب:کاملا لازم است مهار شود. و گرنه اینجا را می بندم.
نوگارو: آه! می دانی؟ حتی از تیفوس هم می شود، پول درآورد./عصر ایران