تدریس زبانهای مادری در مدارس به یکی از چالشیترین بحثهای کشور تبدیل شده است.
به گزارش آذر صبح، اخیراً خانم رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پروش با تفسیری متفاوت از اصل ۱۵، اجرای آن را به صلاح دانش آموزان ندانسته است. لذا لازم است از منظر علم حقوق به این حق اساسی که در قانون اساسی تصریح گردیده است، توجه کافی گردد.
در این خصوص با جناب وکیل صالح حیدری، کارشناس ارشد حقوق و عضو کمیسیون حقوق بشر و حقوق شهروندی کانون وکلای دادگستری آذربایجانشرقی مصاحبهای را انجام دادهایم که به حضور تقدیم می گردد:
اصل ۱۵ قانون اساسی مقرر میدارد: “زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.”
***
جناب حیدری، با توجه به اینکه توجه به اصل ۱۵ قانون اساسی متاثر از عوامل دیگر بوده است و توجه و بررسی علمی کافی در این خصوص صورت نگرفته است، لازم است از چه منظری به این اصل مهم قانون اساسی توجه گردد?
بیشتر از منظر ساختاری ، محتوایی و علم اصول فقه که در جهت انجام مراحل قانونگذاری ، تفسیر قانون، اعمال و اجرای قانون و قضاوت که جایگاه برجسته ای در نظام حقوقی کشور دارد ، مورد توجه است کما اینکه اصل ۴ قانون اساسی نیز بر آن صراحت دارد.
از نظر ساختاری و محتوایی می توانید توضیحات مختصری ارایه دهید!
بله، برای نمونه حرف ربط “ولی” مورد استفاده در اصل ۱۵ قانون اساسی می باشد که این حرف ربط “ولی”، پیوند واژه ای است که دو واژه یا دو جمله را بهم پیوند می دهد و آن ها را از لحاظ ساختار هم پایه یکدیگر می سازد. قانونگذار جمله قبل از حرف ربط “ولی” را به قوت خود نگه داشته و در صدد بیان مقصود خویش در جهت دیگری است که نشان می دهد آموزش زبان های دیگر و تدریس ادبیات آنها در کنار زبان فارسی نافی جمله قبل از حرف ربط نمی باشد. یا قانونگذار که به “مدارس” و “در کنار زبان فارسی” در اصل مذکور تصریح نموده است، درصدد بیان این است که دیگر زبان های موجود نیز باید طبق برنامه وزارت آموزش و پرورش و از امکانات آن وزارتخانه برخوردار و با حفظ برابری اجتماعی اجرا و اعمال گردد. بنابراین قانونگذار به برابری تمهید مقدمات و امکانات دولتی برای همه زبان های موجود در کشور تاکید می نماید. همچنین با در نظر گرفتن ساختار و محتوای اصل که دال بر کلیت و یکپارچگی آن دارد، فعل “آزاد است” متبادر به دریافت مفهوم از کل اصل است، تا اصل مزبور از انحصارگرایی و رفع تبعیض های ناروا نسبت به زبان های دیگر به دور باشد.
برخی بر این اعتقادند که واژه “آزاد است” افاده اختیاری بودن دارد و دولت تکلیفی در خصوص تدریس زبانهای مادری در مدارس ندارد، در این خصوص نظر شما چیست؟
قانون اساسی به عنوان میثاق ملی نمی تواند در مقام بیان و افاده اختیاری بودن امری باشد زیرا که اختیاری بودن امری نیاز به تصریح قانونگذار ندارد. کما اینکه با رجوع به مشروح مذاکرات مجلس پیرامون تصویب اصل ۱۵ قانون اساسی در تاریخ ۱۸ /۰۶/۱۳۵۸بر اجباری بودن اجرای آن اصل در خصوص دیگر زبان های موجود در کشور و موظف بودن دولت در تهیه لوازم آموزش آنها معنای مقصود قانونگذار آشکار تر می گردد. همچنین طبق قاعده فقهی “اعمال الکلام اولی من اهماله” اجرا و عمل نمودن کلام بهتر از رها نمودن آن است و نباید کلام قانونگذار حمل بر تسامح گردد.
از منظر علم اصول فقه نیز می توانید توضیحاتی ارایه دهید؟
بلی، با درنظر گرفتن این مهم که اصل ۴ قانون اساسی صراحتا بر ضرورت انطباق همه قوانین و مقررات با موازین اسلامی تاکید مینماید، میتوان آموزش زبان مادری را از منظر علم اصول فقه مورد بررسی قرار میدهیم.
با توجه به دلالت التزام، لزوم ذهنیبین تدریس ادبیات و آموزش کامل زبان مادری وجود دارد. دلالت التزام یعنی دلالت لفظ بر امری خارج از معنی که آثار و لوازم معنی است و به همین سبب با آن همراه است. در اینجا امر خارج از معنی “آموزش زبان به طور کامل قبل از تدریس ادبیات” که از آثار و لوازم معنی “تدریس ادبیات” میباشد مدنظر است. حصول ملزوم یعنی تدریس ادبیات مستلزم حصول لازم یعنی، ابتدا آموزش زبان آن ادبیات است. چرا که فهم و یادگیری ادبیات مستلزم آموزش و یادگیری کامل زبان آن ادبیات قبل از تدریس آن ادبیات می باشد. همانطور که آشکار است شرط التزام ، لزوم ذهنی بین تدریس ادبیات و آموزش کامل زبان آن ادبیات نیز وجود دارد.
همچنین بر اساس ملازمه عقلی “مقدمه واجب، واجب است”، عقل میان تدریس ادبیات و لزوم آموزش و یادگیری زبان قبل از تدریس ادبیات، ملازمه میبیند. بنابراین در ملازمه عقلی میان وجوب شی و مقدمه آن تردیدی نیست و آموزش زبان به طور کامل قبل از تدریس ادبیات آن زبان، مقدمه واجب است.
نظرتان در خصوص اصطلاحات زبان رسمی، مشترک، محلی و قومی مورد استفاده شده در اصل مزبور چیست؟
استفاده از لفظ محلی بدین منظور بوده است که چون کشورمان، کشوری کثیر اللسان میباشد و بر حسب جغرافیای زبانی در بیشتر مناطق کشور، زبان مادری خودشان را دارا میباشند، لذا قانونگذار به این دلیل از صفت محلی استفاده نموده است. همچنین استفاده از زبان قومی بخاطر اقوامی چون ارامنه میباشد که در یکجا سکونت نداشتهاند. زبان فارسی نیز مختص به بخشی از هموطنان ایرانی که در مناطق و محل های خاصی از کشور بالاخص در فلات مرکزی ایران زندگی می کنند، میباشد. بنابراین در عالم واقع، وصف محلی بودن شامل زبان فارسی نیز میشود اما چون به عنوان زبان رسمی و مشترک در قانون اساسی تصریح گردیده است، لذا زبان فارسی از لحاظ اعتباری زبان رسمی و مشترک محسوب میشود.
لازم به ذکر است، انتخاب زبان ارتباط به جای زبان مشترک نزدیک به واقعیت بود، چرا که در ایران ملتی وجود ندارد که دو زبان مادری داشته باشند و از همین جهت در یک زبان مشترک و در زبان دیگر افتراق داشته باشند، بلکه تمامی ساکنین کشور دارای یک زبان مادری میباشند که به دلیل کثرت زبان در کشور، زبان فارسی به عنوان زبان ارتباط انتخاب شده است.
در خاتمه در خصوص چرایی لزوم اجرایی شدن این اصل بفرمایید.
اصل دوم و سوم قانون اساسی دولت را جهت به کاربردن تمامی امکانات در خصوص رفع تبعیض های ناروا و حق تعیین سرنوشت فرهنگی که حقوق زبانی یکی از مصادیق آن می باشد مکلف نموده است. رییس جمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور ملزم گردیده است اصل ۱۵ قانون اساسی را با تمام لوازم اصولی، عقلی و حقوقی آن اجراء نماید.
همچنین در خاتمه لازم است به آیه ۲۲ سوره روم از قران کریم که به تنوع زبانی پرداخته و زبان را یکی از بارز ترین ارزش های فرهنگی هر قوم و ملت دانسته، اشاره کنیم:
” وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ “
” و از نشانههاى [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در این [امر نیز] براى دانشوران نشانههایى است“/ نصر