وضعیت شبه جنگ در منطقه خاورمیانه این ترس را به دل راه می دهد که آیا خلیج فارس وارد جنگ سوم خواهد شد؟ میان ریاض و تهران چه خواهد شد؟ آیا سعودی گفتگو با ایران را می پذیرد؟ چه کسانی از پیروزی یمنی ها در حال ماهیگیری هستند؟ در نهایت چه خواهد شد؟ این گزارش را بخوانید
به گزارش آذر صبح، خبرآنلاین نوشت: یک هفته از حمله به قلب اقتصادی عربستان می گذرد. بامداد شنبه هفته گذشته پهپاد های ارتش و کمیته مردمی یمن به قلب آرامکو(تاسیسات نفتی عربستان) حمله کردند که با واکنش گسترده بین المللی مواجه شد.
ساعاتی پس از حمله سخنگوی ارتش و کمیته مردمی یمن با صراحت اعلام کرد که با ۱۰ پهپاد به تاسیسات نفتی عربستان حمله کرده است و این حمله را موفقیت امیز خواند. طی چهار سال اخیر یمن زیر شدیدترین عملیات های وحشیانه ائتلاف سعودی قرار گرفته است. صدها زن و کودک بیگناه در طی این سالها کشته و یا بر اثر بیماری وبا و قحطی جان خود را از دست داده اند. حوثی های یمن این حمله را پاسخ به جنایت های ائتلاف سعودی در یمن خواندند.
واکنش های مسموم
طی یک هفته اخیر واکنش ها به این حمله به حدی مسموم بود که چهره کثیف غرب را بیش از همیشه نمایان کرد. از اتلانتیک تا اروپا و برخی کشورهای آسیا به حملات، به گونه ای واکنش نشان دادند که گویی فرزندشان را از دست داده اند! واکنش های تهاجمی و آغشته به تهدید!
از فروردین ۹۴ تا کنون فقیر ترین کشور منطقه زیر آماج شدیدترین حملات بی رحمانه ائتلاف است. به بی رحمانه ترین شکل ممکن در ۴ سال اخیر در محاصره اقتصادی زمینی ، هوایی و دریایی ائتلاف جان دادند و کشته شدند و کسی خم به ابرو نیاورد. در این سالها کشورهایی که به ائتلاف سعودی کمک تسلیحاتی کردند اعم از امریکا، المان، فرانسه و انگلیس، در حد یک بیانیه این حملات را محکوم نکردند همان کسانی که داعیه حقوق بشر سر می دهند. کشتار کودکان و زنان بیگناه امری عادی بود. همانطور که برای دیگر کشورهایی نظیر سوریه، عراق و افغانستان عادی شده بود. یمنی ها با یک حمله انهم پس از ۴ سال جنگ چهره کثیف غرب را به خوبی نمایان کردند.
این واکنش ها پیام های بسیار داشت، یک؛ مظلومیت مردم یمن و منطقه- دو ؛ ارجحیت نفت بر جان انسان ها
بر این اساس شاید بتوان گفت که برای سومین بار ، منطقه در آستانه تراژدی نفت است. نفتی که هزاران هزار انسان بیگناه را تا امروز به کام مرگ کشانده است و همچنان که در یمن به گورها می سپارد.
خط رسانه های خبری غرب کثیف تر از رهبرانشان ، همان موقع بر این محور رفت “سه روز پس از سالگرد حملات یازده سپتامبر در سال ۲۰۰۱ میلادی حمله به آرامکو انجام شد که از ان به عنوان حملات ۱۴ سپتامبر یاد می شود” حربه ای که دولتمردان آمریکایی بار دیگر سودای یک یازده سپتامبر دیگر را در سر می پروانند و یاداور یک تحول تاریخی شوم که تاوان ان را همچنان مردم خاورمیانه پس می دهند.
چرا رسانه های تندروی آمریکایی نام این حملات را ۱۴ سپتامبر گذاشتند؟
پس از حملات ۱۱ سپتامبر جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا از طریق شورای امنیت حمله به افغانستان و سپس با بهانه دروغین سلاح کشتار جمعی به عراق را آغاز کرد و شروعی بر بحران خاورمیانه شد. غرب و شرق آسیا که قبل از این حمله و بعد از جنگ نفتکش ها و جنگ تحمیلی ایران، در اسایش و ارامش نسبی به سر می بردند پس از این روز نحس ،آسایش بر آنان حرام شد.
خاورمیانه کنونی محصول همان ۱۱ سپتامبری است که جورج بوش با نظریه نظم نوین جهانی پس از ناکامی در افغانستان به عراق نیز حمله کرد. در نهایت نه تروریسم ریشه کن شد و نه انکه امریکا به هدف خود رسید! در حالی که تروریسم قدرت بیشتری می گرفت آمریکا نیز بر خرمن آن نفت را شعله ور کرد و بار دیگر این طلای سیاه در خاورمیانه استعمار زده خون به پا کرد. آنارشیسم فعلی خاورمیانه هدیه ای بود که گروه های تروریستی برای رشد و اعلام موجودیت از صاحب منصبان امریکایی دریافت کردند. چرا که صلح و ارامش پادزهر تروریسم است. بر همین اساس گروه های افراطی با نام های مختلف یکی پس از دیگری با حمایت هژمون منطقه ای رشد کردند و اثار آن کشته شدن فرهنگ ها و تمدن ها ی کشورهای خاورمیانه بود در حالی که آتش نفت همچنان شعله ور بود.
۱۱ سپتامبر روزی بود که تاریخ جهان را به یکباره متحول کرد. در جریان همین حملات و تحول تاریخی بود که بار دیگر طرح سایکس پیکو از ارشیو طرح های زنگ زده آمریکا و انگلیس بیرون آمد و مجددا روی میز قرار گرفت. بر این اساس سوریه و یمن و حتی عراق در آستانه تجزیه قرار گرفتند. بحران سوریه تراژدی ترین کشتار تاریخ خاورمیانه شد. کشتار مردان عراقی و بحران بردگان جنسی سر به فلک کشید، در یمن وبا، قحطی و گرسنگی، بمباران مدارس و مجالس عروسی دردناکترین حوادث این کشور بود که هزاران تن را با خود به گور برد. با همه این احوال خاورمیانه ی ما در حال گذر از بحران بود که ترامپ سکان کاخ سفید را به دست گرفت. ترامپ با اتخاذ سیاست های یکجانبه گرایانه و راست افراطی، سبب شد که اوضاع هم کمی به نفع مقاومت و منطقه شود هم به شکست خود بیانجامد. سیاست های غلط او که داد قانونگذاران امریکایی را نیز در اورده است سبب شد که ریاض در منطقه تنها بماند، بی بی در انتخابات بازنده شود و محور مقاومت بیشتر از همیشه جان بگیرد.
با این حساب امریکا به یک ۱۱ سپتامبر دیگر احتیاج داشت. امریکا این حمله را دستاویزی کرد تا ناکامی های خود را در خاورمیانه جبران کند. چراکه اوضاع چندان به نفع دولت ترامپ نیست. در واقع این حمله یک پیروزی تمام عیار برای یمن به حساب می آید، یمنی که بیش از چهار سال مداوم زیر باران تسلیحاتی غرب کمر خم نکرده است و به مقاومت ادامه داه است. ابتکار عمل رسانه های آمریکایی برای هدایت افکار عمومی سبب شد که ترامپ و پمپئو برای جبران شکست ایران را متهم به این حمله کنند و ۱۴ سپتامبر را به شورای امنیت بسپارند تا بلکه از این راه بتوانند بر ایران غلبه کنند!
ترامپ با خروج از برجام اجماع جهانی بی سابقه ای را علیه خود تشکیل داد. توافق برجام سبب شد که ایران در منطقه از نفوذ و قدرت بیشتری برخوردار شود و این همکاری سبب ضعیف تر شدن آمریکا در منطقه شد.
ترامپ برای جبران شکست در استانه انتخابات و نشست مجمع سازمان ملل نیاز به این سناریوسازی داشت که ایران را متهم به حملات ارامکو کند و از این طریق تروریسم اقتصادی را علیه ایران تشدید کند. دراستانه پایان تحریم تسلیحاتی ایران جنگ طلبان کابینه ترامپ آرامکو را دست آویزی کرده اند که نشان واضحی است برای جلوگیری از رفع تحریم تسلیحاتی ایران.
طرف دیگر ماجرا چیست؟
طرف دیگر ماجرا عربستان است که بسان کودکانی ترسیده پناه به آغوش مادر برده اند. مادری که با سنگدلی هرچه تمامتر به آنها می گوید پول بدهید تا از شما حمایت کنیم! تحلیل ها در اینباره بسیار است. برخی معتقدند سعودی مهره سوخته آمریکا شده است و به اصطلاحی موی دماغ! این تحلیل بر این اساس مطرح شده است که اقدامات ولیعهد عربستان مغایر با ارزش های امریکایی است. ارزش هایی که آمریکا سالیان سال است که با این شعار بر دنیا حکومت می کند. ظاهرا امریکا نمی داند با مساله عربستان چه باید بکند؟ جز انکه مانند ترامپ ماهرانه از انها اخاذی کند!
ترس سعودی از حملات آرامکو به نفع ترامپ است، این ترس برای رئیس جمهور تاجر مسلک امریکا حکم تخم طلا را دارد. تله ای که سعودی ها به راحتی پایشان را توی آن گذاشته اند. با موضع گیری علیه ایران رسما مرغشان در حال تخم گذاشتن برای ترامپ است. اما از طرفی دیگر سعودی که پس از ناارامی های تنگه هرمز، خلیج فارس و دریای عمان یکبار از کمک آمریکایی ها ناامید شده بود اینبار نیز ظاهرا نا امید شده است. در اینباره وب سایت انتخاب به نقل از الرای الیوم نوشت: روزنامه عکاظ در مطلبی بی سابقه اظهارات مسئولان آمریکایی و بویژه ترامپ را متناقض توصیف نموده و تاکید کرد که این اظهارات نشان دهنده آن است که ما سعودیها، هیچ هم پیمانی جز خودمان نداریم و هم پیمانان دیروز، دیگر مانند گذشته نیستند و تنها ادعای ایستادگی در کنار ما در زمان بحرانها را دارند.
در ادامه این مطلب آمده است: کسی که با کیفیت اداره امور در عربستان سعودی آشنا باشد، در مییابد که اینگونه مقالات در انتقاد از هم پیمان تاریخی عربستان، یعنی آمریکا، تنها با چراغ سبز مسئولان عالی رتبه سیاسی در ریاض، قابل انتشار است؛ چرا که مطبوعات سعودی از ازادی بیان کاملی برخوردار نیستند و بعید نیست که این مقاله، اگر نگوییم به منظور تحریک علیه آمریکا نوشته شده، به نوعی پیامی است برای هم پیمان اصلی سعودیها.
اعتراف سعودیها به باجگیری غیر اخلاقی آمریکا و بهای گزاف آن، تحول تازهای است در موضع گیری عربستان، که البته شایان توجه است. صحبتهای مایک پمپئو در جریان سفر به عربستان، به خوبی میتواند حالت ناامیدی سعودیها از هم پیمان آمریکایی شان را توجیه کند.
پس از دیدار وزیر خارجه آمریکا با محمد بن سلمان در ریاض، پمپئو ایران را به ایستادن در پشت پرده حمله به تاسیسات نفتی عربستان، متهم کرده و این حمله را یک اقدام جنگی دانست که سزاوار پاسخ دادن است؛ اما بعد از آنکه وارد ابوظبی شد، به کلی لحن خود را تغییر داده و تاکید کرد که کشورش امیدوار است بتواند از راه صلح آمیز، بحران با ایران را حل کند.
این اظهارات ضد و نقیض وزیر خارجه آمریکا، ما را غافلگیر نکرد؛ چرا که دائما در مورد باجگیری این کشور از اعراب و بخصوص، عربستان سعودی صحبت میکردیم. دولت ترامپ، به دنبل ساقط شدن پهپاد آمریکایی در تنگه هرمز، جرأت پاسخگویی به ایران را نداشت؛ پس چگونه میخواهد به خاطر عربستان سعودی وارد جنگ با تهران شود؟!
آنچه در عکاظ ذکر شد، توصیف دقیقی است از سیاستهای گمراه کننده و فرصت طلبانه آمریکا. حال این سوال باقی میماند که آیا سعودیها در روابط استراتژیک خود با واشنگتن، تجدید نظری خواهند کرد؟ باید منتظر ماند و دید.
طرف سوم این ماجرا….
واکنش بی ملاحظه امثال الجبیر، بدون در نظر گرفتن تبعات یک جنگ عظیم در خاورمیانه به نظر نشان از ترس و سردرگمی است. پادشاه سعودی یک روز کامل نسبت به این حمله سکوت کرد. الجبیر پس از یک هفته، روز گذشته لب به سخن گشود و بن سلمان نیز تنها به یک دیدار با پمپئو بسنده کرده است.
روز جمعه دبیرکل حزب الله لبنان خطاب به سعودی گفت: ایران شما را نابود خواهد کرد. الجبیر روز شنبه گفت: اگر نقش ایران ثابت شود اقدام خواهیم کرد.
طرف سوم ماجرا تنها عربستان است. امارات، عمان ، کویت ، قطر و عراق موضع خود را مشخص کرده اند. آنها با ایران وارد جنگ نخواهند شد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وزیر خارجه کشورمان در سال ۲۰۱۵ پیشنهاد گفتگوهای منطقه ای را به عرب ها داد و خواستار همگرایی بین کشورهای عربی و خلیج فارس در منطقه شد. از آن سال تا کنون ریاض همچنان بر سر لجبازی خود با ایران مانده است و پاسخ مثبتی به درخواست صلح و گفتگو با ایران و این همکرایی منطقه ای نداده است. حال در زمانی فعلی که آمریکا شبه جنگ در منطقه به راه انداخته است، بهتر است که مقامات سعودی عاقلانه تر به حوادث پیرامون خود بیاندیشند. واضح و مبرهن است که هدف آمریکا سرکوب دو بازیگر مهم در منطقه است، ایران و عربستان. بیاندیشیم که چه کسانی از تنش میان این دو کشور و وضعیت شبه جنگ فعلی سود خواهند کرد؟ بر طبل جنگ نکوبیم! ولی اگر تجاوزی در منطقه صورت گیرد بطور حتم جغرافیای منطقه تغییر شکلخواهد داد تا تجاوزکار دیگر هوس تعدی به سرش نزند.