به گزارش آذر صبح، کتابی که امروز می خواهیم برشی از آن را با مرر کنیم “۱۰ قانون انسان بودن” با عنوان فرعی “در بازی زندگی همیشه برنده باشید” است. کتاب را دکتر “شری کارتر اسکات” نوشته و “زکیه موسوی رضوی” ترجمه کرده و “نسل نو اندیش” منتشر است. “آنجا” از “اینجا” بهتر نیست بسیاری […]
“آنجا” از “اینجا” بهتر نیست
شاید داشتن شغلی خوب یا راندن اتومبیلی بهتر یا تداوم در حرفه ای رویایی هدف باشد، “آنجا”ی شما هر چه که باشد، شاید مطمئن باشید که به محض رسیدن به آنجا سرانجام آن آرامش رویایی تان را خواهید یافت.
بالاخره دست یافته به هدف، خوشحال، بخشنده، دوست داشتنی و راضی خواهید شد.
در هر حال، اغلب وقتی به آنجا می رسید باز هم احساس نارضایتی می کنید و دوباره نگاه تان را از “آنجا” به نقطه ای دیگر به آینده معطوف می کنید. با تعقیب همیشگی “آنجا”ی دیگر، هیچگاه واقعا قدر آنچه را همین “اینجا” دارید نمی دانید.
شرایط گذشته خود را به یاد آورید که می گفتید: “خوشحال خواهم شد وقتی … “و بعد از خود بپرسید: “آیا من وقتی به آنجا رسیدم واقعا ذره ای خوشحال تر شدم؟” شاید برای لحظه ای کوتاه خوشحال شدید، اما آرزوها افزایش یافت و شما باز هم در جستجوی چیزی جدید بودید.
ماندن مداوم در چرخه ای از آرزوها سبب می شود که هیچ وقت به خودتان اجازه بودن در “زمان حال” را ندهید و در نقطه ای در آینده زندگی خواهید کرد. شما فقط یک لحظه دارید: لحظه ای که درست اینجا و همین حالاست. اگر با شتابزدگی برای رسیدن به “آنجا”، “اینجا” را از دست بدهید، دامنه احساسات و عواطفی را که تنها در حال حاضر می توانید داشته باشید از خود دریغ خواهید کرد.
سپاسگزاری یعنی شما از آنچه دارید و جایی که هم اکنون در آن هستید متشکر و قدردان باشید. سپاسگزاری، قلب تان را به دلیل داشتن استعدادهای متعدد، از احساس شادمانی و خوشبختی سرشار می کند و به شما اجازه می دهد از آنچه سر راه تان قرار می گیرد کاملا قدردانی کنید. در حالی که نهایت سعی خود را می کنید که کانون توجه را بر لحظه حال متمرکز نمایید، می توانید طعم شگفتی کامل “اینجا” بودن را بچشید.
برای اکثر مردم این درس یکی از مشکل ترین درس هاست. ما وابسته به شیوه ای می شویم که تصور می کنیم موثر می افتد و تلاش می کنیم شرایط را وفق مراد خود درآوریم. ولی زندگی، آداب و رسوم خود را دارد و مقدر شده که رنج بکشیم تا وابستگی خود را به روش هایی که خیال می کنیم موثرند از دست بدهیم. ما عدم وابستگی را زمانی می آموزیم که بتوانیم اعتقاد به «”آنجا” کمی بهتر از “اینجا” است» را رها کنیم.
این آرزوها برای ما وابستگی ایجاد می کنند. ما به شخص، پول، اتومبیل جدید خود یا به مقام معاون اولی رییس جمهور وابسته می شویم. تمامی این وابستگی ها گذراست. ما وقت و انرژی زیادی را صرف طلب آنها می کنیم. آرزومندی حسی از نارضایتی به ما می دهد و رنج و عذاب را به ارمغان می آورد. راه رسیدن به خوشبختی محو کردن آرزوست و راه محو کردن آروز برطرف کردن وابستگی هاست.
آنان خود را با این باور فریب می دهند که روزی همه چیز “بر وفق مراد” خواهد شد. آنان تمام پولی را که لازم دارند، تمام املاکی را که می خواهند، تمام عشقی را که صمیمانه می طلبند، تمام موفقیت هایی را که جدا برای آن تلاش می کنند خواهند داشت. اما آیا براستی چیزی کافی بوده است؟ آیا واقعا کسی به “آنجا” رسیده است؟
دیگر می توانستند از خانه دو خوابه دولتی به خانه ای باشکوه هفت اتاقه نقل مکان کنند. آن دو انرژی خود را برای جمع آوری همه آنچه معتقد بودند برای رسیدن به فراوانی مهم است متمرکز کردند: عضویت در باشگاه محلی ویژه، اتومبیل های مجلل، استخدام طراح لباس و داشتن دوستانی از طبقه بالای اجتماع، هر قدر جمع می کردند باز هم برایشان کافی به نظر نمی آمد. آن دو نمی توانستند ترس عمیق خود را از محرومیت های دوران کودکی دور سازند. نیاز داشتند درس فراوانی را بیاموزند.
استراحت کردن در زمان حال، ذهن و جسم شما را در حالت آسودگی، سکوت و آرامش قرار می دهد و بالاخره ما را از آسیاب “از اینجا به آنجا” خارج می کند.
هم اکنون مشغول هر کاری که باشید، وقت بررسی شکاف بین انتظارات خود و چگونگی حقیقت چیزها، یا بین جایی را که هستید و جایی که ترجیح می دهید باشید، ندارید. سخت مشغول بودن در لحظه هستید که بتوانید آن را تجزیه و تحلیل نمایید و عیب آن را بگیرید.
دهمین نفر- کسی که پاسخ می دهد: “دارم رانندگی می کنم”- کسی است که آرامش لحظه حال را فرا گرفته است. احتمالا دیرتر از آن نه نفر دیگر که مسیرشان را با تمرکز بر این طی می کنند که کجا می روند و نه اینکه کجا هستند، نخواهد رسید. او احتمالا حتی از رانندگی خود نیز لذت برده است.