آذر صبح/سیده فاطمه مرتضوی: قرن۲۱ است و ما همگی مشغول زندگی در دنیایی هستیم که از نظر امکانات پیشرفت های چشمگیری داشته، ارتباطات وسعت گرفته، طی کردن فواصل طولانی تسهیل یافته و خلاصه زندگی به گونه ای شده که جان انسان کمتر دچار زحمت شود. در چنین روز و روزگاری به حتم شاید تحمل کردن […]
آذر صبح/سیده فاطمه مرتضوی: قرن۲۱ است و ما همگی مشغول زندگی در دنیایی هستیم که از نظر امکانات پیشرفت های چشمگیری داشته، ارتباطات وسعت گرفته، طی کردن فواصل طولانی تسهیل یافته و خلاصه زندگی به گونه ای شده که جان انسان کمتر دچار زحمت شود.
در چنین روز و روزگاری به حتم شاید تحمل کردن چند روز پیاده روی درحالیکه تند ترین ماشین ها و هواپیماها درحال حرکت اند برای خیلی ها قابل درک نباشد چراکه در قیاس با این امکانات حال پای پیاده انتخاب اندک کسی می تواند برای طی کردن مسافت بین دو شهر باشد.
شاید خیلی ها این انتخاب را دیوانگی بخوانند و یا کوری که از عشق حاصل شده اما صحبت اینجاست که حتی دیوانه خواندن این آدمها نیز برایشان لذت دارد و افتخار.
آنها خودشان هم خود را دیوانه خطاب می کنند، دیوانه ی حسین بن علی(ع) آخر با عقل کدام انسان عاقلی می تواند جور دربیاید که کل یازده ماه یک سال را به انتظار یک ماه و اربعینش بنشینی و برای پوشیدن لباس عزا و عزم سفر اربعینت لحظه شماری کنی.
از اضطراب دعوت نشدن گرفته تا حس شوق آمدن گذرنامه و بستن بار سفر تا همان دم های آخر رسیدن به مقصد، همگی، تنها سرشار است از یک حس ناب و خاص، سرشار است از عشق.
بیش از سیزده قرن است که از سوگ و عزای حسین(ع) می گذرد اما این عظمت یاد و عشق اوست که گذشت ماه ها،سال ها و قرن ها را نشناخته و رفته رفته در جهان پررنگ تر می شود.
دلیل گفتن اینکه مکتب سالار شهیدان جهانی شده این است که جمعیتی در راهپیمایی اربعین با پای پیاده از دین و قوم های مختلف کنارهم جمع می شوند و تنها برای یک مقصد مشخص گام برمی دارند مقصدی به نام حسین(ع).
شعارشان هم نشان آشکاری از خلوص نیت و یکدلی شان دارد شعاری که امسال”حب الحسین یجمعنا” بود، جمله ای که به وضوح نشان می دهد این آدمیان تنها به یک دلیل، متحد و خالی از هر کینه در این مسیر جمع شده اند.
پیاده روی اربعین رسانه بزرگی از انسانیت مطلق است، از حضور پیاده روان گرفته تا موکب داران و روستاییانی که کل خانواده شان را وقف خدمت به زائر سالار شهیدان کرده اند.
چشمان معصوم کودکانی که از شوق دادن آب به دست زائران، التماسشان می کنند و صحنه تماشایی تر دست پر زائرانی ست که هدایای کوچکی برای این خادمان کوچک در نظر گرفته اند.
زیبایی های مسیر ادامه می یابد، عمود به عمود، زائران پیش می روند و هریک شاید در دل خود قدم هایشان را نذر حاجت یا کسی کرده اند، از همان حساب و کتاب های از جنس آدمیان اما زمانیکه شماره عمود ها نزدیکی مقصد را مشخص می کنند چشم ها متمرکز زمین می شوند تا حواسشان پرت چیز دیگری نباشد.
عمود۱۴۰۷ خبر از فرارسیدن انتظار می دهد، چشم ها از زمین برچیده شده و نگاه ها به حریم زیبای علمدار خیره می شود، آن لحظه حس پرکشیدن دلت به آسمان را خود احساس می کنی و اشک هایی که ناخودآگاه سرازیر می شوند، دیگر فکر هیچ حساب و کتابی نخواهی بود و فقط فکرت حول مرکزیت یک چیز خواهد چرخید؛ حسین(ع)، اصلی ترین مرکز و مقصدت.
نوشتن و گفتن به حتم نمی تواند حس و حال آن لحظات را بیان کند اما شاید بتواند کمکی باشد برای کسانی که در عجب این رفتن ها مانده اند اما این دیوانگی تنها یک دلیل دارد این که زندگی این آدمیان و عاشقان بدون حب ابر مرد تاریخ رنگ و بویی ندارد.
از اربعین و رسانه بزرگ انسانیت و درستی سخن به میان آمد ذکر این مسئله هم خالی از لطف نیست که ای کاش با غروب اربعین شور و شعور حسینی عاشقان نیز غروب نکند و بعد از برگشتن از این زیارت خاص دوباره کینه و نیرنگ و زشتی های زندگی آدمی به روزگارمان برنگردد.