مژگان ستاری: عدالت باید همه جا باشد، حتی در لابلای روابطی که به صورت افقی و دوسویه با اطرافیانمان داریم. عدالت آن است که در شرایط مشابه، رفتارمان مشابه و در شرایط متفاوت، به تناسب توانایی ها و استحقاق افراد باشد و تا زمانی که ذهنیت و عمل انسان هماهنگ با هدف یاد شده نباشد، […]
مژگان ستاری: عدالت باید همه جا باشد، حتی در لابلای روابطی که به صورت افقی و دوسویه با اطرافیانمان داریم. عدالت آن است که در شرایط مشابه، رفتارمان مشابه و در شرایط متفاوت، به تناسب توانایی ها و استحقاق افراد باشد و تا زمانی که ذهنیت و عمل انسان هماهنگ با هدف یاد شده نباشد، به عینیت درآمدن آرمان عدالت ناممکن خواهد بود.
انسان موجودی عدالت طلب است به طوری که در بررسی تاریخ به این نکته دست خواهیم یافت،انگیزه ی برقرای عدالت عامل اصلی شکل گیری انقلاب ها در طول تاریخ بوده است. عدالت در همه ی جوامع مقدس بوده و برای تحقق آن مبارزه و تلاش های فراوانی رخ داده است. اما تجربه ی زیسته نشان داده است که همزمان با این عدالت خواهی، انسان، خود در مواردی متناقض عمل کرده و چه بسا درروابط و مناسبات روزمره ی خود اعم از روابط تجاری، سیاسی،قضاوت، داوری و…عدالت را عملا زیر پا گذاشته است. تا جایی که حتی در کوچکترین دایره ی تماس خود که همان ارتباط با اطرافیان اعم از دوستان و خانواده و همسایه هاست، قدرت برقراری برخورد مشابه و یکسان را نداشته است. مثلا در مناسبات دوستانه اش، به خاطر سود و یا منفعتی که در دوستی با فرد جدید می تواند داشته باشد، خیلی راحت داشته های عاطفی با دوست قدیمی را فدای نداشته های مادی می کند که در ارتباطات و دوستی های تازه تصاحب خواهد کرد و چشم خود را به تمام آنچه که بود و هست می بندد و با ناخن؛ عدالت را که نیاز اساسی یک فرد در یک رابطه است، با صدایی عذاب آور می خراشد. در روایت تحف العقول، امام صادق(علیه السلام) سه امر را نیاز همهی مردم میدانند: امنیت، عدل و رفاه زندگی. (الصادق(علیهالسّلام): ثلاثه اشیاء یحتاج الناس طراً الیها: الامن و العدل و الخصب).
از میان اشکال مختلف تبعیض، رعایت نکردن عدالت میان خویشان و نزدیکان و دوستان از آشکارترین و رایجترین صورتهای رفتارهای ناعادلانهی مردم با یکدیگر است.
در این میان چنین تعبیر می شود، کسی که توان برقراری عدالت در روابط پیش پا افتاده ی اجتماعی و یا فردی خود را نداشته باشد، نمی تواند حتی روزنامه نگار، نویسنده، قاضی، فروشنده، داور مسابقه، نماینده ی مجلس، راننده، مشاور، معلم و در نهایت شهروند عادلی هم باشد.در این میان داور و قاضی و روزنامه نگار و معلم و مشاوری ناعادل خواهد بود که عنوان شغلی اش معرف خصیصه عدالت هست و عملکرد وی با این عنوان در تعارض خواهد بود.
افلاطون می گوید: کاملترین نوع بی عدالتی آن است که عادل به نظر برسیم در حالی که عادل نیستیم.
چه خوب بود که در سیستم یادگیری کشورمان قبل از اینکه به کودکانمان در مورد شغل آینده اش نهیب بزنیم و ذهن او را درگیر تصاحب انواع مشاغل پرآوازه(قضاوت و معلمی و پزشکی و…) بکنیم ، برای او تمرین روابط عادلانه و یا عدالت در روابط بدهیم و زمینه ی تحقق عدالت پیشگی در عملکرد شغلی فرد را مهیا کنیم. افلاطون و ارسطو بر این باور بودند که تعادل اجتماعی مشروط بر تحقق فضایل اخلاقی است و حتی عدالت چیزی جز فضایل اخلاقی نیست. عدالت در اخلاق یونانی صفت کسی است که ویژگی حکمت، شجاعت و عفت را داشته باشد.
در میان صورت های مختلف عدالت اجتماعی، عدالت در روابط دوستانه هم می تواند زیر شاخه ای از عدالت اجتماعی باشد. آخرین حوزهی تحقق عدل و ظلم در روابط اجتماعی، روابط افراد اجتماع با یکدیگر است؛ روابطی که فرد با فرزندان، خانواده، همسایگان، دوستان و دیگر افراد اجتماع دارد. در آغاز به نظر میرسد این روابط، بیش از آن که اجتماعی باشد، فردی است؛ ولی تأمّل بیشتر نشان میدهد بدون نمود عدالت در این روابط، نمیتوان کمال یابی عدالت اجتماعی را ادعا کرد، حتی اگر در حوزههای دیگر روابط اجتماعی، شاهد تحقق آن باشیم.
نمود سیمای عدالت در بین افراد به نیل ویژگیها و صفات خاصی در افراد بستگی دارد. قوه تشخیص پژوهشگر، آگاهی ژرف، شیوه ی رفتار از سر حکمت و بردباری،خصوصیاتی است که بر اساس روایت نقل شده از علی (علیهالسّلام) عدل بر آنها قائم است. در واقع، محصول این چهار ویژگی واژه ای با عنوان عدل است. در حقیقت، اعتدال در درون و رفتار بیرون، هر دو، برخاسته از آرامش و وسعت روح ، تسلط بر موازین و پختگی در تفکر و تعقل است که مورد اخیر بعد از طی مراحلی که در روایت آمده است به دست میآید.
مفهوم عدالت اجتماعی، تخصیص منصفانه ی منابع در یک جامعه است و با توجه به این تعریف، عدالت در روابط هم می تواند تعریفی مشابه داشته باشد، مانند؛” تخصیص منصفانه ی عواطف و عملکرد احساسی و خیرخواهانه بین دوستان و نزدیکان”.