به گزارش آذر صبح، امروز قدمهایم را سریعتر از دیروز برمیدارم؛ باید تا شروع شدن تمرینات محمد کنار او باشم. امروز بیشتر از بقیه دوستان خود، چشم انتظار من مانده و شور و اشتیاق این را دارد که حکایت خود را برایم بازگو کند. حکایت امروز با تمام واقعیتهایی که تا به حال نوشتهام فرق […]
درمسیر آمدن تا رسیدن به سالن ورزشی، تنها به این موضوع فکر کردهام که چطور میشود یکی از راه میرسد و با وجود تمام مشکلات و هزینههایی که دارد به راحتی از سهم خود چشمپوشی میکند تا گره از کار دیگری گشوده شود.
امروز صدای تشویق دستان زیادی برای محمد به گوش میرسد به خصوص تشویق دستان پدر و مادر، چنان دلگرمی به محمد میدهد که لبخندی بر روی صورتش مینشیند.
جایزهای که گرمابخش یک زندگی شد
مرتضی دیوباد مربی این معلول از روزی برایم میگوید که محمد با تمام سخاوت و یک رنگی، جایزه خود را به فرد نیازمند هدیه داد؛ روز تولد محمد بود که به رسم همیشگی ما که در این سالن، تولد ورزشکاران را جشن میگیریم؛ تولد محمد را نیز با یکی از تولدهای مربیان در این سالن جشن گرفتیم و در همین روز بود که محمد با وجود اینکه خودش به حمایت مالی نیاز دارد، جایزه خود را به فرد نیازمند میدهد و در نهایت مبلغی که محمد هدیه داده است برای خرید گرمکن برای یک خانواده نیازمند هدیه داده شد.
دریایی از ارادت، واژههای خوبی است که به یقین میتوان در این سالن ورزشی و در کنار این ورزشکاران معلول یافت که با صمیمیت و یک رنگی خاصی دور هم جمع میشوند و هیچ مانعی سد راه آنان نمیشود. آنها روی ویلچر نشستهاند اما چنان ارادهای دارند که آدمی انگشت به دهن میماند اما مشکلاتی نیز دارند که باید مسئولان ذی ربط توجه خاصی نشان دهند.