مصطفی که پیش وند میر را به واسطه سیادت خانواده در نام خود داشت در سال ۱۲۹۸ در خانواده ای اصالتا تبریزی در شهر کاظمین به دنیا آمد.
به گزارش آذر صبح، مصطفی که پیش وند میر را به واسطه سیادت خانواده در نام خود داشت در سال ۱۲۹۸ در خانواده ای اصالتا تبریزی در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش کربلایی سید حسین و مادرش عالیه خانم پنج دختر و دو پسر دیگر به نام های مرتضی و مجتبی داشتند. کربلایی سید حسین پس از بازگشت از عراق به ایران، در تبریز به فروش چای مشغول شد. خانه اش در محله شتریان تبریز قرار داشت. او تازه ۵۰ ساله شده بود که در سال ۱۳۰۹ از دنیا رفت. پس از فوت او، همسرش عالیه خانم امور خانواده را به دست گرفت. روایت ها از او به عنوان زنی مدیر، پرهیزکار و صاحب کمالات یاد کرده اند. مصطفی عالی نسب بارها از تعلیمات مادرش به عنوان تاثیرگذارترین عامل در مسیر زندگی اش یاد کرده است.
اتاق بازرگانی ایران کتابی تحت عنوان “پیش گامان رشد به زیور طبع” آراسته است که در این کتاب مقاله ای به استاد عالی نسب تحت عنوان « میرمصطفی عالی نسب پرچمدار اقتصاد ملی » اختصاص داده شده است
مجلۀ بخارا -که فراتر از یک رسانه و به مثابۀ یک نهاد فرهنگی به مناسبتهای مختلف تاریخی و فرهنگی و ادبی آیینهایی را برگزار میکند- در رویکردی تازه سراغ موضوع «صنعت ملی» رفته و در نظر دارد با همکاری مؤسسۀ مطالعات “دین و اقتصاد” و “خانۀ اندیشمندان علوم انسانی” شبهایی را نیز به بزرگداشت مردان سختکوش عرصۀ صنعت ملی در ایران از گذشته تاکنون اختصاص دهد.
اولین آیین از شبهای صنعت ملی به مناسبت یکصدمین سال تولد میرمصطفی عالی نسب اولین سازندۀ سماور در ایران در دوران دولت ملی به این چهرۀ شاخص صنعت ایران اختصاص یافته است.
در کتاب «میرِ نامیرا» که به «زمانه و کارنامۀ عالی نسب» اختصاص دارد به نقل از عزتالله سحابی آمده است:
« در سال ۱۳۴۷ مرحوم مهندس بازرگان از کارخانۀ نفت و گاز عالی نسب بازدید کرد و بعد آن به من گفت آدم از دفت در فعالیت های این کارخانه تعجب می کند. آقای عالی نسب یک تابلو در اتاق خود دارد که بر اساس آن می تواند بگوید هر لحظه چه قطعه ای در چه مرحله ای از کار قرار دارد. اقتصاددانان دانشگاهی مانند دکتر میر آخوری و دکتر مولوی هم به نظراتش احترام می گذاشتند…
عالی نسب برای من (مهندس سحابی) یک الگو بود. فردی بسیار دانا و مدیر و متبحر در بازار کسب و کار آزاد. کسی در این حد از توان علمی و عملی و در آن حد از عاطفه و احساس نسبت به محرومین کم نظیر است.»
دکتر فرشاد مؤمنی هم جایی گفته است:« شهید رجایی در دوران نخست وزیری به مسؤولان دفتر خود گفته بود دو نفر هر گاه خواستند به من مراجعه کنند و نیاز به وقت قبلی و هماهنگی ندارند. یکی بهزاد نبوی و دیگری مصطفی عالی نسب». نام اول به خاطر روابط نزدیک و مشاوره به نخست وزیر طبیعی بود ولی دربارۀ دومی می توان گفت به خاطر استفاده از نظرات اقتصادی او بوده است در حالی که هنوز رسمآ مشاور اقتصادی دولت نشده بود.
این خاطره هم از استاد محمد رضا حکیمی جالب است تا بدانیم بیرون از عرصۀ اقتصاد هم چقدر نگاه ها به او مثبت بوده است: «یکی از مهندسان کارخانه عالی نسب، زیر گوش کارگر کم سن و سالی میزند. عالی نسب مهندس را به دفتر خود فرامیخواند و میگوید: شما میدانید که از پنجههای شما برای من طلا میریزد. اما دستی که زیر گوش کارگر بزند برای من ارزش ندارد. حساب تان را تصفیه کنید. از فردا تشریف نیاورید.»
از نکات جالب دربارۀ زندگی او این است که بر خلاف اکثر قریب به اتفاق ثروتمندان ایرانی، هیچگاه به خرید و فروش زمین نپرداخت مگر یک بار که گفتند فردی به پول زمینی نیاز فوری دارد. آن یک بار با اکراه، زمین شخص را خریداری میکند: « چند سال بعد همان واسطه برای خرید همان زمین آمد و زمین را به او فروختم و با این که سودی که کسب کردم از سود ۱۰ سالِ دو کارخانهام بیشتر بود تحریکم نکرد باز سراغ این کار بروم».
جای دیگر هم گفته بود: «در سال ۱۳۲۷ با نظریۀ رانت ریکاردو آشنا و حتی به این نظریه مسلط بودم. حتی در دهۀ ۴۰ و پس از آن متوجه بودم که رویکرد شاه به سمت شهر است و بورس زمین بسیار سودآور خواهد بود اما این امر سبب نشد تا درگیر معاملات زمین شوم.»
گردآوری