انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی را در چند حوزه جدی و مهم انتخابی مختلف با جدیت دنبال کردم و میخواهم نکتهای را بهعنوان مشاهده میدانی بازگو کنم.
آذر صبح، ابوالفضل بجانی، اگر تاریخ یک سده اخیر و یا حتی ۱۲۰ سال گذشته را نگاه کنیم، روند مشارکت سیاسی ایران و ایرانیان را نمیتوان در یک خط سیر واحد و یا در امتداد یک استراتژی یکسان ارزیابی کرد. در بررسی این موضوع اگر دیدمان را از افراد به روند طی شده معطوف کنیم متوجه خواهیم شد مردمی که تا پای جان برای براندازی یا کنترل سلطنت کوشیدند، تنها بعد از دو دهه نظام سلطنتی جدیدی را بنیانگذاری کردند.
در ادامه فلسفه مشارکتهای قانونی و غیرقانونی بیشتر در جهت خلاف سلطنت مستقر بود و اینبار برخلاف مشروطهخواهان اواخر قرن پیشین و یا سلطنتطلبان اوایل قرن حاضر خط سیر افکار به سمت دیدگاههای چپ بود و باز در یک بازه زمانی شاهد تغییر فلسفه مشارکت به دیدگاههای اسلام سیاسی بودیم و بعد از پیروزی و در دست گرفتن سکان سیاست جامعه توسط دیدگاه اسلام سیاسی نیز، باز شاهد چندپارگی فلسفه مشارکت و یا حتی عدممشارکت هستیم که از مقاومت در برابر بیگانگان تا همدستی برای سازندگی تا تلاش برای حذف رقبای فکری از طریق مشارکت اجتماعی را میتوان به چشم دید.
اما آنچه در چند انتخابات اخیر و خاصه در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اواخر قرن حاضر به چشم میخورد سیاستزدایی از سیاست است. تغییر نسلی بسیار گسترده که دیگر دغدغههای هیچکدام از نسلهای پیشین خود را به طور جد پیگیری نمیکند -همانگونه که خود آن هم در امتداد اسلاف خویش نبودند- باعث شده است رنگ و بوی مشارکت در سیاسیترین امر اجتماع یعنی انتخابات مجلس از امور سیاسی به امور غیرسیاسی همانند سلبربتیها، رنگ و لعاب تبلیغاتی، وعدههای شغلی و شخصی، گرایشهای مبتنی بر محل تولد و تعلق به گروههای کوچک غیررسمی و … تغییر پیدا کند.
این امر سبب شده است در این دوره با برخی کاندیداهای خوش اقبال بین مردم و علیالخصوص نسل جوان روبرو شویم که حتی از تبیین کلیترین خطوط سیاسی جهان و داخل کشور نیز عاجز هستند و تنها بر وعدهها و قولهای بسیار خرد عملیاتی تکیه میکنند؟
در پایان با توجه به تغییرات روی داده و با توجه به حاکمیت آرام اراده نسل جوان در کشور باید این سوال را از خود پرسید که آیا روند کلی کشور به سوی فردگرایی و معنازادیی معمول از سیاست در حال پیش رفتن است؟