رسانه در همه جا هست و حضور دارد، بیایید در این شرایط کرونایی چشمها را شسته و جور دیگری ببینیم و غیر فوتبالیها را نیز هم تراز فوتبالیها بسنجیم.
آذر صبح/ محمد سلیمی؛ اندکی نگاه به تیتر مطبوعات و سایتها، گمان میبری که ورزش فقط فوتبال است. آیا به راستی ورزش، فقط فوتبال است؟! مطمئنا که اینگونه نیست و گواه این ادعا وجود مردان و زنانی است که در سایر رشتههای ورزشی حماسه آفریده و عنوانی کسب و مدالی تصاحب کردهاند.
کشتی، ورزش اول کشور از دیرباز و از سالهای دورتر تا کنون قهرمانان و حتی پهلوانانی را تقدیم ورزش کشور کرده است.
تکواندو، هرچند ریشهای شرقی دارد ولی با دلسوزی عمیق سرسلسله جنبان آن، حتی از کشور خاستگاهش نیز پیشی گرفتیم و سالهاست که کره جنوبی در این رشته در سکوی دوم میایستد.
هاکی، این کهنترین رشته ورزشی ایران زمین که با یک چرخش هویتی، باردیگر از اروپا به ایران وارد شد، بازی کودکان کوی و برزن سرزمینمان بود.
شطرنج، بازی بزرگان؛ با وجود ضریب هوشی بالای شهروندان ایرانی، شطرنج یکی از رشتههای پر قهرمان است.
ولی چرا ما شیفته و دلباخته فوتبالیم، فوتبالی که صنعت شد و صنعتی شدن، همواره آدمی را از تسلط بر اخلاقیات دور میسازد و شیفته تولیدگرایی و پول گرایی میکند.
به زعم نگارنده، شاید ما از آن روی شیفته فوتبالیم که رسانهها شیفته فوتبالند و اما چرا رسانهها شیفته فوتبالند، نمیدانم.
به راستی برای رسانهها و مطبوعات چه فرقی دارد، برجسته کردن یک قهرمان و نامآور کشتی، تکواندو، والیبال، ورزشهای رزمی یا یک قهرمان فوتبال؟!
مگر رسانهها در برابر جامعه مسئولیت اجتماعی ندارند؟ البته که دارند ولی در این میان شاید فشار اقتصادی موجب میشود به در دسترس ترین سوژه پرداخت شود و سوژههای دیگرِ غبار گرفته در اولویتهای بعدی باشند.
در برابر خیل عظیمی از گزارشگران فوتبال و جشنوارههای مختلف استعدادیابی در این زمینه، به جز فرهادیان در تکواندو، عامل در کشتی، نظر در اسکی و تعداد انگشت شمار دیگر در سایر رشتهها، مگر میشود گزارشگران دیگری حتی با ذره بین پیدا کرد.
خواهران منصوریان در ووشو، پرویز هادی در کشتی، میرهاشم حسینی در تکواندو، سیامک صالح فرجزاده در ورزش معلولین و مجتبی عابدینی و فرزاد باهر ارسباران در شمشیربازی و . . . استحقاق این را دارند که زندگی بهتری داشته باشند از قِبَل ورزش حرفهای.
کی میخواهیم سر از برف بیرون آورده و قهرمانان سایر رشتههای ورزشی را آنگونه که سزاوار آنها و کشورمان است به شهروندان بشناسانیم، کی!؟
رسانهها نقشی بیبدیل در کاهش مهاجرت ورزشکاران به سایر کشورها دارند و شاید برخی مهاجرتها ناشی از عدم مسئولیتپذیری و کم رنگ بودن این مسئولیت در میان رسانههای دیداری، نوشتاری و شنیداری است.
رسانه میتوانست به عنوان یک حلقه وصل، قهرمانان و نامآوران ورزشی را به صاحبان صنایع وصل کند و این زنجیره را کمال ببخشد ولی آیا اینگونه کرده است؟! البته نگذریم از اینکه هنوز هم میتوانند برای تحقق این آرزوی ورزشکاران، دست به قلم شوند.
رسانه در همه جا هست و حضور دارد، بیایید در این شرایط کرونایی چشمها را شسته و جور دیگری ببینیم و غیر فوتبالیها را نیز هم تراز فوتبالیها بسنجیم.