محمد علی اسلامی ندوشن می گوید: من خیال میکنم که شمس تبریزی یک رند است، با تعریفی که از رند داریم: کمی حکیم، کمی عارف، کمی شاعر، بدون اینکه یکی از آنها به تنهایی باشد.
آذر صبح، امروز ۷ مهر، روز شمس تبریزی است، روز مردی که اگر به زندگی مولانا جلال الدین بلخی پا نمی گذاشت ، به تعبیر محمد علی موحد،شمس شناس برزگ، مولانا بیشتر عمرش را به صورت یک واعظ و مدرس گذرانده بود.
هیچ سند و نوشتهای از مولانا در دست نداریم که که نشان دهد مولانا قبل از آشنایی با شمس، شعری میگفته یا چیزی مینوشته است. فروزانفر معتقد است شعر مولانا بعد از دیدن شمس، بر مولانا اتفاق افتاد.
با این همه شمس تبریزی که بود؟ محمد بن علی بن ملکداد تبریزی، ملقب به شمسالدین، یا شمس تبریزی (۵۸۲-پس از ۶۴۵ هجری قمری) از صوفیان پارسیگوی و مسلمان مشهور سده هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کردهاند که به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف است.
از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد خبر مهمی در دست نبود. قدیمیترین مدارک درباره شمس تبریزی، ابتدا نامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریدهای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان میداشت و خویش را در پرده اسرار فرو میپیچید».
در کتاب مقالات اگر چه شمس تبریزی به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداختهاست اما میتوان او را از میان توصیفات و خاطرات بازشناخت، توصیفاتی که او به مناسبتهای گوناگون درباره افراد و اقوال مطرح میکند.
در مورد خانواده اش اطلاعات زیادی در دست نیست اما خودش در خصوص پدرش می نویسد: نیک مرد بود … الا عاشق نبود مرد نیکو دگر است و عاشق دیگر
روزگار شمس با همه مردم متفاوت بود از آنها کناره گیری می کرد و شهرت خود را پنهان می داشت. چنانکه مردم را با سخن او آشنایی نبود «و با آنکه همه مردم را دوست» میداشت، از ایـنکه بـا هـمه کس تفاهم برقرار کند، سرباز میزد و میگفت «مرا در این علم با ایـن عوام هیچ کار نیست. برای ایشان نیامدهام». محمدعلی موحد، شمس تبریزی را اینگونه معرفی می کند: پیرمردی با ریش اندک، تنی لاغر و به ظاهر ضعیف ولی چالاک و پرطاقت با نفسی گرم و کلامی نافذ.
شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل میکرده است. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سلهباف و پیر سجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنان که از مقالات او بر میآید از برخی از بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود، و از آن میان نامهای شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محیالدین ابن عربی در مقالات شمس آمده است.
دکتر محمد علی اسلامی ندوشن نویسنده پرآوازه و صاحب سبک ایرانی، شمس تبریزی را نمودارِ اندیشه رندانه در تمدّن اسلامی می داند و در توصیف «رند» مینویسد:
رند، کسی است که همه چیز میداند، ولی هیچ چیز را به تمامی قبول ندارد، بلکه مجموعِ تفکّر برایش مطرح است و روشنبینیِ خاصّی در اوست و کُنه امور را میبیند، در حالی که این کُنه امور هم هیچ پایان و چشم اندازی ندارد؛ یعنی متّکی به جایی نیست.
من خیال میکنم که شمس تبریزی یک رند است، با تعریفی که از رند داریم: کمی حکیم، کمی عارف، کمی شاعر، بدون اینکه یکی از آنها به تنهایی باشد.
محمد علی موحد در خصوص سرنوشت شمس می گوید: طبیعی است در پی ناپدید شدن شمس افسانههایی در بین مردم و در خانقاهها بیان شود. افلاکی در کتابش یک قرن بعد از شمس از رفتن او با نام اختفا و استتار یاد میکند و برخی افسانههای آن زمان را نقل میکند، اما این افسانهها به گونهای است که عقل نمیتواند در آنها ردی از یک واقعیت تاریخی را بیابد. برخی مکان مرگ او را در تبریز و برخی در خوی و حتا برخی هند گفتهاند. اما دو سلطان عثمانی از بارگاه شمس در خوی دیدار میکنند. عثمان پاشا هم در لشکرکشی به تبریز به زیارت تربت شمس به خوی میرود و مورخ او مینویسد، مقبره شمس تبریزی در خوی است و شکر خدا که زیارت آن مرقد شریف میسر شد. نخجوانی از وفات شمس تبریزی در سال ۶۴۵ حکایت میکند.
موحد ادامه داد: من بعد از چاپ مقالات با سودای زیارت شمس به خوی رفتم، اما سخت پریشان و غمگین برگشتم. وضعیت این مزار شریف آنقدر ملالانگیز بود که غم را میافزود.