مسئله کپی رایت شاید هیچوقت به اندازه دوران کرونا، آموزش و اخلاقیات را به هم گره نزده است.
آذر صبح/ فرهاد احمدنژاد: برای اساتید و دانشجویانی که پیش از شروع همه گیری، حداقل یک ترم در کلاس های حضوری شرکت کرده بودند، کلاس آنلاین میتواند معنای دیگری داشته باشد. اما برای آنهایی که تمام دوره تحصیل خود را در این شرایط بوده اند، آموزش دانشگاهی چه معنایی دارد؟ چرا تنها دغدغه دانشجویان، گرفتن لینک یا پیوند کلاسهای ضبط شده است و چگونه بحث نقض کپیرایت در ایران، بیش از پیش به بحث اخلاقیات آموزش گره خورده است؟
چیزی حدود یک سال از شروع دوران کرونا در تمام دنیا و کشورمان میگذرد. این دوران چالشهای بسیاری با خود به همراه داشته و همه را به نوعی درگیر خود کرده است؛ از مهمترین آنها یعنی چالشهای سلامتی و بهداشتی گرفته تا مباحث اقتصادی، تقریباً تمامی حوزههای زندگی با مسائل جدیدی روبرو است که هر روز ابعاد و بروندادهای تازهای از آن پدیدار میگردد. طبیعتاً آموزش نیز چالشهای خود را داشته است؛ شاید از همگانیترین مقطع یعنی آموزش ابتدایی گرفته تا غامضترین آن یعنی آموزش دانشگاهی- که باید پذیرفت برخلاف کشورمان، در جهان، از چندسال پیش تاحدودی پاگرفته بود- درگیر راه راندازی یا چاره سازیهای عجولانه و برگزاری کلاس ها عمدتاً به صورت آنلاین یا برخط بوده است.
اینکه این راهکارها چقدر توفیق یافته و توانستهاند در این مدت، امر آموزش را و رسالت آنرا برآورده سازند، یک طرف قضیه است، اما توجه به ادراک دانشجویانی که در یک سال گذشته پذیرفته شده و به دانشگاه راه یافتند و آموزش دانشگاهی را صرفاً به این روش تجربه کرده اند می تواند دیدگاه های جالب و گاه نگران کنندهای را آشکار می سازد. چرا که به اندازه کافی ترمهای اول تحصیل، همراه است با محیطی جدید، تجربه های متفاوتی از قبیل زندگی خوابگاهی و مستقل شدن، لذا تحولی بزرگ برای جوان هجده، نوزده ساله ایرانی است که حداقل در کشورما تبعات و ابعاد جدید فرهنگی و اجتماعی زیادی با خود به همراه می آورد.
اما کرونا، مسائلی مانند زندگی مستقل و نقل مکان به شهری دیگر و شرکت در کلاس های مختلط و زندگی اجتماعی پیچیده تر را از بین برده و نوع جدیدی از آموزش را در ذهن دانشجویان جدید الورود به وجود آورده است: کلاسهایی که عبارتند از روخوانی اساتید از روی پاورپوینت و یا متکلم وحده بودن برای ارائهای از پیش آماده شده یا نشده، با قطع و وصلیهای مکرر سامانه و اینترنت دوران دور و برق دوران اخیر، که متأثر از تمام اینها، صدای استاد نیز از خستگی و مالیخولیای صحبت با صفحه نمایش خالی، با حرص و عصبانیتی مزمن ممزوج است، خلاصه شده است. یعنی تمامی روابط رو در رو، منش، سوال و پاسخ های سر کلاس، و بهطور کلی همه ارتباط دانشجو، استاد و کلاس، عمدتاً در پیوند یا مصطلحتر لینکهایی که اساتید حازم و دوراندیش، همان سال پیش و از ابتدا ادامهدار بودن روند را پیشبینی و ویدیو را یکبار برای همیشه ضبط و یا حین کلاس، ضبط شده، در سامانه قرار میدهد، خلاصه شده است.
ماحصل و خروجی این نوع آموزش، شاید به گذران این دوران و سنجش توفیق آن در سالهای آتی بستگی دارد. اما آنچه امروز قابل تعمق و تامل برانگیز است، رابطه استاد و شاگردی و ادراک دانشجویان از آموزش است. اینکه در بسیاری از رشتههای عملی که آموزش، به اصطلاح سنتیِ آن، “نعل به نعل” صورت می گیرد از بین رفته است به کنار، اما به عنوان مدرسی جوان که نه ادعایی در تمشیه و منش استادی دارد و نه چشم داشتی از ارج و قرب مختص اساتید با تجربه، میتوان کاملاً دیدگاه و ادراک دانشجویان از کلاس و استاد را در خلال صحبت هایشان، مستقیم یا غیرمستقیم متوجه شد: کلاس و درس یک هدف و غایت دارد: دستیابی به لینک کلاس. تأسف بارتر اینکه، این خواسته نه فقط از طرف گروه لژنشین کلاس های حضوری- که احتمالاً اکنون همان گیمرها، گوروها یا اینفلوئنسرهای پشتگوشی هستند- و نه حتی نمایندگان کلاس- که از همیشه رِندتر و مطالبهگرتر شده اند- بلکه در راغبترین دانشجویان نیز نمود پیدا کرده است.
بررسی و مقایسه وضعیت دیگرکشورها، یا مطالعات عمیق و چند لایه و بین رشته ای برای ریشه یابی چنین معضل هایی نیاز است و اساساً با دیدگاه های مختلفی می توان به آن پرداخت؛ اما آنچه از نظر نگارنده می تواند به عنوان یکی از پاسخها برای این موضوع، حداقل در کشور خودمان داده شود، نبوده کپی رایت یا ندادن ارزش معنوی به صاحباثر و احترام نگذاشتن به چنین مسئله ای است.
چگونه می توان در جامعه ای که تقریباً هیچ کدام از افراد آن برای سیستم عامل های خود مبلغی پرداخت نکرده اند، نرم افزار هایشان را در قالب مجموعه های چندهزار دلاری پر طمطراق با هزینهای به اندازه قیمت خود لوح فشرده تأمین کردهاند و آثار فرهنگی، نمایشی یا سینماییاش را از یکی از به همان پیوندهای رایگان وبسایت های داخلی دانلود می نماید، از دانشجویش انتظار داشت که برای یک ساعت کلاس درس استاد در رشته یا مقطعی دیگر، درخواست ارسال لینک آن کلاس را ننمایند .باز تأکید می شود که تازه این، خواسته محترمانه دانشجویی است که میخواهد بیشتر بخواند، یاد بگیرد آموزش بهتری داشته باشد.
ملاحظه می شود که رعایت نشدن حقوق صاحب اثر- که زمانی ممکن بود صرفاً آسیبی ناملموس به شرکتهای چندمیلیون دلاری دره سیلیکون بزند، اکنون تولید کنندگان نرم افزارهای داخلی دانش بنیان، تولیدمحتوا کنندگان آموزشهای با کیفیت داخلس، سینما و تلویزیون، فرهنگ و حتی آموزش دانشگاهی را تحت تاثیر قرار داده است. اما همچنان به آنچه نگارنده را به نوشتن این جستار وادار کرده است نپرداختهایم: در پاسخ به چنین خواسته ای چه باید کرد؟
شاید اخلاقیات سنتی استاد و شاگردی از طرفی حکم را بر این بدهد که احتمالاً دانشجویان علاقمندی را که از بدنه و فرهنگ قطور و تنومند آموزش، صرفاً اسکلتی سترون، متشکل از صدا و اسلایدهای بیرمغ را دریافت می کنند، محرومتر نکنیم. اما از طرف دیگر این مسئله باقی می ماند که دامنه گسترش این بی اعتنایی به اثر- چه مادی و چه معنوی- تا کی ادامه خواهد یافت. جامعه و بهخصوص جوانان، امروز و در هر لحظه صرفاً به دنبال جمع کردن خوراکهای تصویری و چندرسانه ای هستند تا اگر فرصتی دست دهد و قبول افتد، همزمان و بدون هضم، همه را ببلعد تا ملغمهای از آن، در ذهن تهنشین شود.
حضور، منش و اخلاق، رابطه استاد- شاگردی در بهترین حالت در پیوندی متشکل از چند حرف، رقم و علامات سجاوندی خلاصه شده که شاید خیلی از اساتید امیدوارند در سالهای آتی، حداقل به اندازه شخصیت های یکی از سریال های رایگان دانلود شده از همین پیوندها، صدا یا کلاس او را به یاد آورندغ هرچند به نظر میرسد احتمالاً بدلیل دشواری پیدا کردن آنها در شرایط نظارت بالای کنونی بر وبسایتهای غیرقانونی، که حداقل کمینه جستجویی در گوگل و زمانی بیشتر نیاز دارد- و اساساً حلاوت و حس غرور پیدا کردن سریال یک ساعت پیش منتشر شده قورباغه کجا و پیوند روش تحقیق کجا- نگارنده به همان هم امیدوار نیست.