چگونه موضوع انشای اشتباهِ دورانِ کودکی، در حال تغییر و عقبگرد تفکر در کشورمان شده است؟
آذر صبح/فرهاد احمد نژاد؛ جرقه شروع این یادداشت و هم زمان آتش گرفتن و دود برخاستن از مغز نگارنده با دیدن بنری بزرگ با عنوان “دوره آموزش علمی قصابی در کشتارگاه” ، در ورودی بلوار شهید باکری منتهی به ائل گلی تبریز، روبروی هتل پنج ستاره شهریار، در توریست گذرترین گذر شهر و دقیقاً سه روز مانده به نوروز، در جلوی درختان زیبای شکوفه زده برای بهار بود که نه میشد ارتباطی بین “آموزش” و “کشتارگاه” برقرار کرد، نه “علمی” و “قصابی”، نه “دوره آموزشی قصابی” و اقتضائات “دوره علمی جهانی کنونی” و نه زمان و مکان نصب آن در این ایام و در آن بخش اقتصادی – اجتماعی شهر.
چیزی حدود یک قرن از افتتاح و شروع به کار اولین دانشگاههای ایران میگذرد و روزبهروز آنچه از دانشگاه و علم انتظار میرود، بیشتر و نامعقولتر میشود.
جملهای منتسب به انیشتین است که “اگر شما ماهی را بر اساس تواناییاش در بالارفتن آن از درخت بسنجید، آن ماهی را بیدست و پای ناتوان خواهید دید.”
مقایسه و رقابت همیشگی “علم بهتر است یا ثروت؟”، به نظر از این جنس است که سالهاست ذهنها را اشتباه به خود درگیر کرده است.
در این یک قرن، تقریباً به حق یا ناحق، همه چیز از دانشگاه یا در این پاراگراف به جای آن در نظر بگیرید از علم انتظار رفته است. ثروت، دانش، عمل، پول، رقابت، موفقیت، کار، کارآفرینی، استخدام، عقدههای واپس زده در خانواده و اجتماع، بالای سفره نشینی، شوهر، همسر، مهاجرت، ماشین دانشجویی، عمل بینی، ریش پروفسوری، بَر و رو، انقلابِ فکری، خودِ انقلاب، فلسفه، هنر، شعر، زبان، تافل، اچ فکتور، آی فکتور و خلاصه هر چیز مربوط و نامربوطِ فزاینده.
اما اگر به گذشته و فیلسوفان و عالمان و دانشمندان بنگریم، خواهیم دید از ماهی این بار ماهی را در نظر بگیرید علم انتظار بالا رفتن از درخت را داشتهایم. از همان ابتدا و سقراط که شاید پدر فلسفه بود و سؤال میکرد و حرف حق میزد و عالم بود، که بنده خدا قیافهاش بسیار زشت بود و کارش بهپای جام زهر رسید بگیرید، تا گالیله که پدر علم مدرن بود و میدید و میفهمید و تحقیق میکرد و کارش بهپای چوبه دار رسید، ولی توبه کرد و گریخت، تا حلاج، صوفی و شاعر و فیلسوف، که جامعالاطراف بود و عالم بود و رک بود و صادق بود، که باز کارش بهپای دار رسید و توبه نکرد و نگریخت و شرحه شرحه شد و سوخت. در واقع اصلاً انتظار از علم و هنر و فلسفه و دانش، تا همین صدسال پیش، نه ثروت، بلکه زندگی معمولی به سر رسانیدن بود.
بسیاری از بزرگان تاریخ علم هم که کشته، تبعید، زندانی یا تهدید از طرف جامعه و حاکمیت نشدند نیز، نهتنها در تمکن مالی به سر نبردهاند، بلکه در فقر و تهیدستی و بیماری و تحقیر و ترد و مجنون نمایی جامعه، عمر به انتها رسانیدهاند.
یعنی علم در این پاراگراف علم را معادل دانشگاه و رشتههای ششگانه علومتجربی، ریاضی و فنی، علومانسانی، هنر و زبان در نظر بگیرید خودش هم هیچ موقع در طول تاریخ ادعایی در رقابت با ثروت یا رساندن فرد به ثروت، یا تمام آنچه در پاراگراف دوم نامبرده شد و از آن انتظار میرود، نداشته است. شاید در نموداری زنگولهای که اوج آن به دهه پنجاه و شصت شمسی برمیگردد، کسانی که تحصیلات دانشگاهی داشتهاند، توانستهاند اندک ثروتی هم از راه علم کسب کنند، اما مطلقاً از ابتدا چنین نبوده و متأسفانه انتهای این نمودار زنگولهای که فرودش دوباره به ما رسیده است، باعث شده جوانان و صد افسوس خانوادهها که پیشتر بزرگترین مشوق علم و دانشاندوزی فرزندان بودند، اکنون آنها هم مروج ضربالمثلهای قاجاری “برو پی نان باش که خربزه آب است” شدهاند، که اینجا نان را بخوانید ثروت و خربزه را علم – دوباره دلالی و زرگری و قصابی را باز در برابر عِلم، عَلَم کنند.
اما واقعاً از علم در پاراگراف آخر آن را دوباره دانشگاه، اما این بار مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری عمومی و تخصصی در نظر بگیرید چه انتظاری باید داشت تا آن را برای فرزندان آینده پیشنهاد کرد و ترغیبشان کرد که آنها با ثروت و تمام ایدههای ناصواب، مقایسه نکنند و اشتباه نگیرند؟ شاید پرسشگر بودن، کنجکاو بودن، دانشآموز و دانشجو بودن، جستن، آزمون کردن، دانستن یا فهمیدن، یا بهتر بگوییم، به دنبال دانستن یا فهمیدن بودن؛ دانستن یا فهمیدن یا حداقل تفکر در معانی و اهداف زندگیکردن، ثروت، دانش یا علم، که اینها خود، چیزِ کمی نیست.
همتراز و قابل قیاس با ثروت نیست، اما قطعاً لذت داشتنشان، کمتر از لذت ثروت نیست. شاید اگر خانوادهها، جامعه یا معلمهایمان نتوانند موضوع انشای بهتری از “علم بهتر است یا ثروت؟ ” پیدا کنند، بنرهایی از این جنس، در سراسر شهرهایمان بیشتر خواهند شد، بنرهایی که ما را دوباره به ابتدای نمودار، به قبل اولین دانشگاه، به ابتدای قرن برخواهند گرداند، با عناوینی شبیه عناوین زیر که قطعاً نان بیشتری از علم خواهند داشت، اما طعمِ دوران قاجار خواهند داد: “دوره آموزش عملی کباده کشی و شرخری در وکالت مالی”، “دوره آموزش علمی کیسهکشی در شهرداری”، “دوره آموزش عملی مالهکشیِ مقالات در دانشگاه”، “دوره آموزش علمی وزنکشی سودآور در زرگری” و قص علی هذا.