دموکراسی و کرونا؛ کرونا هرچه بیشتر مردم را از صحنه تصمیمگیری کلان و خرد حذف و آن را به یک منفعل اجتماعی سیاسی در حوزه تصمیمات کوتاهمدت و نامنسجم فعلی مبدل کرده است.
آذر صبح/ فرهاد احمدنژاد؛ در سال ۱۹۷۲، آزمونی که بعدها به یکی از مشهورترین تحقیقهای روانشناسی با نام “آزمون مارشملوی استنفورد” مبدل شد، در دانشگاه استنفورد انجام شد با این مضمون که جلوی کودکان، یک پاداش خوردنی، مانند مارشملو یا کیک قرار میدادند.
کودکان یا میتوانستند پاداش یا خوردنی کوچک را در همان لحظه دریافت کنند و یا با اندکی صبر و تأخیر زمانی حدود ۱۵ دقیقهای، دو تا از همان پاداش یا خوردنی را مال خود کنند.
این تحقیق نشان داد که کودکانی که قبول کرده و میتوانستند صبر کنند، در آینده و در بزرگسالی در بسیاری زمینههای آموزشی، مهارت زندگی، اجتماعی و اقتصادی با اختلاف موفقتر بودند. بارها این تحقیق به انحاء مختلف انجام شده و نتایج مشابه بهدستآمده است.
نمیدانیم آیا ما خودمان در دوره کوروش، نادرشاه یا شاهعباس، حتی بگویید رضاشاه، آزمونی شبیه به این داشتهایم یا نه حداقل بنده که تا همینالان در هیچ کانال فکت اینستاگرامی ندیدهام و از هیچ اینفلوئنسرِ موثقِ تابعِ قوانینِ جمهوریِ اسلامی یا سخنرانان و مورخانِ تاریخهایِ پیشادوهزاروپانصدسالیِ شاهنشاهیِ عصبانیِ مدعوِ به انقلابِ خارجنشینِ شبکههایِ اپوزیسیونی نشنیدهام اما آنچه مسلم است، از گذشته تا حال، طرفمان و نظرمان نسبت به این آزمونِ مسخره پاستیلی مشخص است: “سرکه نقد به از حلوای نسیه.” یعنی صبر که هیچ، پاداش که هیچ، دوبرابر که هیچ، سرکه را حتی به حلوا، اگر نقد باشد ترجیح میدهیم، حالا محققان لوس استنفورد هر فکر یا پیشبینیای از آینده اجتماعی و اقتصادیمان میخواهند بکنند، بکنند با آن دکوپوز دانشگاه نامبارکشان که یک واسطه حوالی انقلاب، ده تا مدرک به درد نخورشان را نقد، برایمان میتواند جور کند.
حالا ریشههای این ضربالمثل و اینکه از کِی و کجا برخاسته بماند، اما همین ضربالمثل نشان از بیاعتمادی به آینده و شرایط ناپایدار تاریخی و اجتماعی از گذشته تا حال داشته است.
حداقل این را وزیرِ پزشکِ متخصصمان که در دوهفته پیش بهدفعات به اینکه خودش پزشک بوده و “اپیدمی جمع کن” بوده و مردمشناس بوده و مدرس تاریخ تمدن بوده و غیره اشاره کرده، باید میدانست که اگر مارشملو، هلو، پاستیل، حلوا یا خلاصه پاداش یک ماه بعد را پیش از عید به مردم نشان ندهد، یا حداقل جزا و تنبیه مورد انتظارشان را برایشان روشن نکند، هر سرکه و زهرماری مربوط به انگور و جوجه کباب و لوبیاپلوی سیزده بدری را به خانهنشینی و حفظ فاصله اجتماعی ترجیح خواهند داد.
حتی انصافاً مادران کمسوادمان موقع تهدید یا بگوییم اطلاعرسانیِ کلامی، با همان حرکات چشم و لحن صدا جوری شیرفهممان میکردند که شستمان خبردار میشد که آیا قرار است کمی غرزدن تحمل کنیم، یا فقط دو ساعت به اتاقمان برویم، یا از بازی محروم شویم، یا غذا نخوریم، یا چند جایمان کبود شود، یا کلاً خرد خاکشیر شویم یا فراتر از همه اینها، به دست و کمر پدرمان واگذار شویم.
پیش از عید، جوری نرم و خودمانی از ما خواسته شد که “الله وکیلی” و “حضرت عباسی” سفر نرویم که خود متخصصین روانشناسی و رفتارشناسی و نشانهشناسی استنفورد هم فکر میکردند نهایتاً با این لحن و صمیمیت، قرار است بعد عید دوباره در یک نشست خبری، وزیرمان، نمکی بگوید: ” ای پدرسوخته دمبریدهها، کار خودتونو کردید، خیلی شیطون بلایید.” نه اینکه بیاید دوهفته کار و زندگی و کسب و کارمان را تعطیل کند.
ذاتاً مردم و البته خود مسئولین از ابتدا هیچ موقع به آمار باور آنچنانی نداشتند، از آن طرف زمانی که مردم با کف و هورا و تشویق به بورس بادکنکی آمدند، مسئولین باید میفهمیدند که مردم چقدر شناخت از نمودار و اوج و موج چهارم و اندیکاتورها دارند، یا حداقل دیگر باید دولت عشق به رانندگی مردم و میل تارخی به چادرنشینی درونی شده مردم در پیادهروها و پارکها حوالی عید را میشناخت و قبلش اجازه سفرها را نمیداد، نه اینکه بعد از همه سفرها فرصت ۴۸ ساعته بدهد.
اگر واقعاً مردم راستوحسینی، نه با کلمات قلمبه پندمی و اپیدمی و موتاسیون یافته و انگلیسی و مسائل نامحسوس ملموس میدانستند که با افزایش مبتلایان، نقداً در دکان و کسبشان تخته خواهد شد، آن هم دوهفته، تازه مرغ هم نایاب خواهد شد، آن هم دوهفته و فقط مثل بچه، گردنِ هم انداختنِ مسئولین و چغلی بازیِ آنها را در تلویزیون تحمل خواهند کرد، آن هم دوهفته، من میدانم، “ابوالفضلی” مسافرت نمیرفتند.
اما فارغ از پیشگوییها و کاهنی که به شکر خدا آن هم در سایه کرونا، به حوزه مدیریت مملکت راه یافت، واقعاً جای مردم در تصمیمات به این مهمی کجاست؟ چه بدنهای از مردم در اینکه چگونه اطلاعرسانی، تشویق یا تهدید شود که سفر نروید سهیم بود، در اینکه تصمیم تعطیلی ده روزه و دوهفتهای اجباری شود سهیم بود، در اینکه کدام گروههای شغلی کلاً دربهدر شوند سهیم بود؟ در کدام دوره تاریخی، غیر از حکومتنظامی و کودتا، میشود تصمیمی از بالابهپایین و با این تحکم را بدون اطلاع پیشین، لازمالاجرا کرد؟ مگر میشود در عرض یکی دوهفته، آنقدر برگ برگردد و مردم، در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند.
آنچه دیده میشود، و از همه ملموستر است، اختلاف، ناهماهنگی و حساب و کتاب بین چند مسئول است که تصمیمات متزلزل و سریع و بی پیش و پسشان، دامنگیر کل مردم شده است. ایکاش پیش از عید فطر، انتخابات و عید قربان، حداقل به مردم گفته شود که اگر پرشور برگزار کنند، چه بلاهایی سرشان خواهد آمد تا سرکه و حلوایشان را از پیش بدانند.