به هر کدام از چادرها که سر می زنی سریعا یکی دو نفر از آنها بیرون می آیند و مهمانانشان را به پناهگاه های موقت برای سرو چای دعوت کرده و سر صحبتی باز می کنند…
آذر صبح/ سمیه گل محمدی؛ عقربه های ساعت عدد ۶ را نشانه رفته اند ، چیزی به طلوع آفتاب نمانده است !، کوله پشتی ام را که از دیشب آماده کرده ام برمیدارم انگار صدای بوق ماشین سراغم را میگیرد… گویی دوستانم به دنبالم آمده اند تا بار دیگر سفری خوب را باهمدیگر تجربه کنیم، مینی بوس سفید رنگی قرار است من و تعدادی از دوستانم را مسافر جاده ها بکند…،مقصد شمال استان آذربایجان غربی است، تا برسیم خروجی شهر و دوستان را هم سوار کنیم هوا روشن شده است.
بخاری مینی بوس کاملا بر سردی این روزهای زمستان خودی نشان داده و ما یواش یواش گرم میشویم ! این را از خروپف یکی از دوستان کاملا میشود حس کرد! اما من ترجیح میدهم بیخیال خواب در مسیر سفر باشم ! دلم میخواد تا رسیدن به مقصد پلان های گزارشم را در ذهنم کنار هم بچینم. من در صندلی ردیف دوم در طرف راننده مینی بوس نشسته ام ، نگاهم را به نگاه پنجره دوخته ام و همه اکسسوری های طبیعی جاده را از جلوی چشمانم عبور میدهم ! اما بیشترین توجهم به ساختمان ها و ابنیه های حاشیه راه است با خودم فکر میکنم اگر حادثه در این مناطق رخی نشان بدهد چه اتفاقی می افتد؟!
انگار فکرهای رنگارنگ مسیر سفر را کوتاه کرده است، آرام آرام برف جاده را سفید پوش می کند، راننده میگوید اینجا سه راهی خوی هست ! میبینید همه به سمت خوی حرکت میکنند و بعد زیرلب دعایی در حق مسافرای خوی میکند و از خدا میخواهد “الله اوزاق ائله ؛ چتیندی”، من هم دعای راننده را تکرار میکنم و بچه ها میگویم دوستان دیگه خواب بسه ،الان وقت خواب نیست…
به راستی که دیگر وقت خواب نیست چون خواب و خوراک چند روزی است بر اهالی این منطقه حرام شده است، تکانه های پوسته این کره خاکی بدجور گرد و خاک کرده است و هزاران نفر بی خانمان شده اند و ما برای اطلاع از اخرین وضعیت اهالی این منطقه به اینجا شهر خوی و منطقه فیرورق آمده ایم و قرار است با دوستان عکاسم گزارشی در خصوص زلزله زدگان تهیه کنیم تا شاید با نگارش و بازنشر آثار خود دردی از دردهای مردم را دوا کنیم…
تا چشم کار میکند تکه آجرها لبخند ها را خاموش کرده است، اما تکاپو برای نشاندن گل لبخند بر لبان دخترکان آسیب دیده از این بلا در هر کوی و برزنی جلوه ای خاص دارد، یکی عروسک به دست و آن دیگری ماشینش را برداشته و باهم در کوچه ها لابلای چادرهای سفید رنگ با آرم قرمز بازی می کنند…
به هر کدام از چادرها که سر می زنی سریعا یکی دو نفر از آنها بیرون می آیند و مهمانانشان را به پناهگاه های موقت برای صرف چای دعوت کرده و سر صحبتی باز می کنند…
آرام آرام به سمت زنانی که در یک محوطه جمع شده اند حرکت می کنم تا سر صحبتی با آنها باز کنم و از وضعیتشان باخبر شوم، بعد از اینکه سلام و احوال پرسی می کنیم ، می گویم خداروشکر که همگی سالم و سلامتید، انشالله سریعا از این وضعیت رها می شوید و به خانه های گرمتان باز می گردید.
تا کلام من تمام شود یکی از زنان با مهر و محبتی که در این محل اسکان داده شده می گوید: قربان قدمت شوم، اگر شما و همشهریانتان نبودید معلوم نبود ما الان در چه وضعیتی قرار گرفته بودیم، خدا از همه تبریزی ها راضی باشد که از روز اول حادثه کنارمان بودند.
ظاهرا قبل از اینکه ما به کمپ اسکان برویم، امدادگران هلال احمر استان آذربایجان شرقی به تمامی اهالی که در آن محدوده اسکان داده شده بودند اعلام کرده بودند که گروهی از اصحاب رسانه برای تهیه گزارش به این محل مراجعه خواهند کرد.
پس از اینکه سر صحبت با این بانوان باز می شود هر کدام از آنها به یکی از مسائل و مشکلاتشان اشاره می کند تا با پرداختن به آنها شاید بتوانیم گره ای از مشکلاتشان را باز کنیم.
آرزوهایی که بر سرمان خراب شد/ خانه یمان را با هزار مکافات ساخته بودیم و بدهی هایش تمام نشده است
زهرا بیگم ابراهیمی یکی از زنان زلزله خویی است که در گفت و گو با آذر صبح می گوید: تصدقت شوم می دانی با چه آرزویی برای خودمان خانه ساخته بودیم، یک شبه همه اینها بر سرمان آوار شد. من سالها بود که با مادر پیرم زندگی می کردم که پس از وفوتش با یک مرد فقیر ازدواج کردم و سال گذشته با هزار بدبختی خانه ای نقلی به متراژ ۵۰ متر برای خودمان ساختیم.
زهرا بیگم ادامه می دهد: برای ساخت این خانه از همه فامیل ها قرض گرفته بودیم تا با کار بخشی از این بدهی ها را تامین کرده و به صاحبانش پرداخت کنیم، زلزله باعث شد هم از کارهایمان دست بکشیم هم خانه هایمان را خرابه ببینیم و هم بدهی هایمان را نتوانیم پرداخت کنیم.
ابراهیمی در پایان سخنان خود خاطر نشان می کند: از مسئولان و دولت انتظار داریم به ما کمک کند تا هرچه سریعتر خانه هایمان را بازسازی کرده و به پناهگاه های امن و گرممان باز گردیم.
استرس و ترس ناشی از زلزله فرزندانمان را از تحصیل دور کرده است
سمیه خانم، یکی دیگر از بانوانی است که در چادری ۱۲ متری با خانواده عموی همسرش در این محل اسکان یافته، می گوید: دخترم ده روزی می شود که کتاب هایش را بسته و لای آنها را باز نمی کند، وقتی هم که می گویم به درست نگاه کن، می گوید مادر جان همه ما در برابر زلزله ایستادگی نخواهیم کرد و از دنیا خواهیم رفت.
این زلزله زده شهرستان خوی در بخش دیگری از سخنان خود می گوید:علاوه بر این ترس و وحشت موضوع بهداشت هم یکی دیگر از مسائلی است که اینجا با اینکه رعایت می شود ولی بازهم با کاستی هایی مواجه است، کاش هرچه سریعتر به خانه هایمان باز گردیم و استراحت کنیم.
سمیه خانم یادآور می شود : از ترس و وحشت زلزله صحبت هایی کردیم ولی از بعد امنیتی هم کم کم با مسائلی مواجه می شویم که کاش این اتفقات در شهرمان رخ ندهد، سردتان را به درد نمیاورم ولی این موضوع مهم است و لازم می دانم که به شما هم بگویم؛ روز گشته در یکی از محلات حاشیه ای خوی یکی از سودجویان به درب منازل اهالی محله رفته و شایعه پراکنی کرده که تا یک ساعت زلزله ای نسبتا شدید می آید با این کارش از منازل اسباب و اثاثیه هایی را جمع کرده و برده است، ظاهرا هم موفق نشده و در دام نیروهای امنیتی افتاده است.
توجه به مسائل روحی و روانی در مناطق زلزله زده یکی از نیازهای اساسی است
وقوع حوادث غیر مترقبه نظیر زلزله علاوه بر خسارات مالی، که می توان با برنامه ریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به نوعی خسارات مالی را جبران کرد، عوارض روانی شدیدی نیز به همراه دارد، ویرانیهای روحی و روانی مردم منطقه که در زیر مصیبتها تدفین شده به سادگی قابل حل نبوده و می تواند سالها ابعاد زندگی زلزله زدگان را تحت تاثیر مسائل و بلایای حاصل از زلزله قرار دهد.
ترمیم آسیب دیدگیهای روحی و روانی زلزله زدگان به راحتی آسیبهای مالی جبران کردنی نیست و می تواند پس لرزه های مختلفی در مسائل اجتماعی و فرهنگی در روزها و هفته های اخیر داشته و این پس لرزه های سالهای متمادی خود را به انحای مختلف نشان دهد، برخی روانشناسان معتقدند حضور روانشناس در مناطق زلزله زده ضرورت داشته و می توان با مشاوره های روانشناسی کمک شایانی در بازگرداندن مردم به زندگی عادی کرد که این کار باید به صورت مستمر باشد.
حمایت تبریزی ها از زلزله زدگان خوی بر سر زبان ها جاری و ساری است
پس از اینکه کمپ شماره یک را ترک کردیم در سمت دیگری از شهرستان خوی به سراغ عده دیگری از زلزله زدگان رفتیم تا از وضعیتشان باخبر شویم، در همان ابتدای ورودی با آنا خانم ۷۰ ساله آشنا شدم که بسیار شیرین سخن بود،آنا خانم، مادر بزرگ دو قلوهای تازه متولد شده هم در گفت و گو با خبرنگار آذر صبح اظهار می کند: خوشبختانه از همان روز اول تبریزی ها تمام اقلام مورد نیاز و ضروری ما را مهیا کرده و سریعا به ما رساندند، من و عروسم که تازه دو فرزند به دنیا آورده در یک چادر زندگی می کنیم و به هنگام امداد رسانی هرکداممان اقلام مورد نیاز خودمان را دریافت می کنیم، نباید از اقدام خیرانه تبریزی ها ناشکری کنیم، گروه های امدادی حتی غذای گرممان را هم سر موقعه به دستمان می رسانند تا گرسنه نمانیم.
مشهدی شمس اله، یکی دیگر از زلزله زدگانی است که در گفت و گو با آذر صبح بیان می کند: خوشبختانه برادران ترکمان ما را در این وهله سخت تنها نگذاشتند و از همان ساعات اولیه به کمک ما رسیدند، تبریزی ها هم که در این اوقات سخت همواره از ابتدای مصیبت کنارمان بودند و روزانه به صورت متعدد امداد رسانی هایشان را از ما بی دریغ نکرده اند.
گلخانه ای که محل اسکان موقت زلزله زدگان شده است/ حضور پر رنگ گروه های جهادی در خوی
پس از طی مسافت چندین کیلومتری به سمت گلخانه ای که محل اسکان موقت زلزله زدگان شهرستان خوی شده است، حرکت می کنیم و از در ورودی اش بارقه های امید و شادی به مشاممان می رسد.
آقا سعید، صاحب گلخانه ای است که ابزار آلات را از محل کار خود جمع آوری کرده تا زلزله زدگان را اسکان دهد، همه از آقا سعید ابراز رضایت دارند و از او به نیکی یاد می کنند، آقا سعید در گفت و گو با آذر صبح می گوید: به محض اینکه حادثه ای دلخراش در شهر ما رخ داد تصمیم گرفتم ضرر مالی را تحمل کنم و تمام محصولات موجود در گلخانه را جمع اوری کرده واینجا را به اسکان موقت تبدیل کنم.
آقا سعید اظهار می کند: در این محل حدودا ۸۰۰ نفر اسکان داده شده و جمعی از جهادگران پر تلاش دانشگاه تبریز هم با حضور در این محل اسکان به زلزله زدگان امدادرسانی می کنند، هر شب در این محل برنامه های خوب و شادی برای شهروندانمان توسط بچه های خوب تبریزی اجرا می شود تا مبادا احساس یاس و ناامیدی کنند.
مهدی هادی، یکی از جهادگرانی است که از روز اول در این محل حاضر شده و به زلزله زدگان امداد رسانی می کند، هم می گوید: هر روز که برنامه صبحانه، ناهار و شام داریم همچنین به خاطر اینکه حوصله بچهها سر نرود در گوشه گلخانه یک مهدکودک درست کردیم و مسابقات نقاشی هم برگزار میکنیم؛ هر روز سانس پخش کارتون برای بچهها داریم و از امروز هم چند نوبت سانس پخش فیلم برای خانوادهها؛ هر روز ویزیت رایگان و توزیع داروی رایگان داریم و از فردا هم قرار است چهار مشاور خانم به اینجا بیاید و از نظر روان شناسی ویزیت کنند.
کمپ ها را به منظور استراحت به مقصد موکب جهادی در روستای فیرورق شهرستان خوی ترک می کنیم، عطر خوش غذا تمام ساختمان را پیچیده بود، تعدادی از مردان بی ادعا غذا را حاضر می کرد و برخی هم بسته بندی اش را انجام می دادند، دست در دست هم داده بودند تا در سریعترین زمان به همه حادثه دیدگان غذای گرم توزیع کنند.
تهیه روزانه ۳ هزار پرس غذای گرم توسط گروه جهادی شهدای عباسیه تبریز برای زلزله زدگان خوی
حسین وحیدی، مسئول گروه جهادی شهدای عباسیه تبریز در گفت و گو با آذر صبح اظهار می کند: از همان روز نخست زلزله ای که در شهرستان خوی رخ داد، گروه جهادی شهدای عباسیه بنا به ابلاغ سازمان بسیج سازندگی سپاه عاشورا به محل حادثه اعزام شده و در روستای فیرورق مستقر شده ایم.
مسئول گروه جهادی شهدای عباسیه تبریز در ادامه سخنان خود بیان می کند: امروز تقریبا یازده یا دوازده روزی است که نسبت به پخت و پز غذای گرم اقدام کرده ایم، روزانه ۳ هزار پرس غذای گرم توسط گروه جهادی شهدای عباسیه تبریز تهیه می شود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود اضافه می کند: خیرین محترم در راستای این امر و وظیفه خطیر همواره ما را یاری کرده و اکنون نیز دستشان را کوتاه نکرده اند و حامی و پشتیبان ما هستند تا به مردم خدمت رسانی کنیم.
وحیدی در پایان سخنان خود خاطر نشان می کند: توزیع غذاهای گرم توسط مجموعه سپاه و بسیج شهرستان خوی صورت می گیرد، علاوه بر این امر هر اقلامی که از سوی خیرین تبریزی ارسال می شود را هم در بین حادثه دیدگان پخش می کنیم.
مردان فیرورق نگران تامین هزینه های بازسازی خانه هایشان هستند
پس از اینکه در روستای فیرورق شهرستان خوی گشتی می زنیم و از آخرین روند اقدامات صورت گرفته گزارشی تهیه می کنیم، در پایان این سفر با گروهی از مردانی که در کنار آتش ایستاده و چای سرو می کنند آشنا می شویم و سر صحبتی باز می شود.
یکی با صدای بلندش داد و بیداد می کند برای چه عکسهایمان را ثبت می کنید، ما وضعیت خوشی نداریم و آواره کوچه ها شده ایم معلوم هم نیست تا چه زمانی در این آباد شده ها خواهیم ماند…
آقا محمد ینگجه ای با ناراحتی و صدای بلندش می گوید: دولت تسهیلات خوبی برای ما در نظر نگرفته است، شما ها که از ما بیشتر بلدید شما بگوید در این وضعیت بحرانی من چطور میتوان خانه خراب شده ام را از نو بسازم.
علی آقا هم با چهره ای ناراحت می گوید: شما مهمان مایید و آقا محمد هم از روی نگران سر همه داد و بیداد می کند، چراکه نگران این است که چطور خانه اش را بازسازی خواهد کرد.
آقا محمدی کمی بعد از اینکه آرام می شود، اظهار می کند: ما را ببخشید که از روی ناراحتی سر شما هم داد و بیداد کردیم، از شما خواهش می کنیم صدای زلزله زدگان خوی باشید و در راستای کم بودن تسهیلات دولتی به ما مطالبی نشر دهید تا دولت به صورت ویژه ما را حمایت کنند.
با هرکدام از اهالی که صحبت می کنیم استرس و نگرانی را در چهره هایشان می بینیم، یکی برای از دست دادن خانه اش نگران است و آن دیگری برای تامین نشدن هزینه های بازسازی…، با تمامی اهالی سعی داریم صحبت کنیم تا خدایی نکرده یک وقت احساس تنهایی نکنند، اینجا همه به زندگی و تداومش امید دارند و تنها خواسته شان حمایت دولت و مسئولان است.
حالا غروب شده و دیگر نوری مناسب برای تصویربرداری و عکاسی نداریم، هوا هم کمی سردتر از ظهر بوده و نم نم دانه های برف بر گونه هایمان می نشیند، قصد داریم خوی را به مقصد تبریز ترک کنیم ولی دلمان پیش مردمانی است که در این هوای سرد در خیابان ها داخل چادرها زندگی می کنند… ، تمام مسیر را به فکر زلزله زدگانی هستیم که تا روزهای گذشته در خانه های گرمشان بودند و اکنون سرپناهی ندارند، اما مطمئنیم که نشاط و امیدواری آنها به زندگی حتما بر مشکلاتشان غلبه خواهد کرد تا بتواند با استواری خانه های خود را بازسازی کرده و به مامن های امن شان باز گردند.
عکس ها از : هادی فائزی، مرتضی فرضی، زهرا علمی