زینب یعنى چشیدن خار پاى حسین با چشم . زینب یعنى کشیدن بار پشت حسین ، بر دل . وقتى از سر جنازه مسلم بن عوسجه آمد، وقتى که که محاسنش به خون حبیب ، خضاب شد، وقتى که رمق پاهایش را در پاى پیکر حر بن یزید ریاحى ریخت ، وقتى که از کنار […]
زینب یعنى چشیدن خار پاى حسین با چشم . زینب یعنى کشیدن بار پشت حسین ، بر دل . وقتى از سر جنازه مسلم بن عوسجه آمد، وقتى که که محاسنش به خون حبیب ، خضاب شد، وقتى که رمق پاهایش را در پاى پیکر حر بن یزید ریاحى ریخت ، وقتى که از کنار سجاده خونین عمرو بن خالد صیداوى برخاست ، وقتى که جگرش با دیدن زخم هاى سعید بن عبدالله شرحه شرحه شد، وقتى که عبدالله و عبدالرحمن غفارى با سلام وداع ، چشمان او را به اشک نشاندند، وقتى که زهیر به آخرین نگاهش دل حسین را به آتش کشید، وقتى که خون وهب و همسرش ، عاشقانه به هم آمیخت و پیش پاى حسین ریخت ، وقتى که جون ، در واپسین لحظات عروج ، سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین ، معطر کرد، وقتى که …
در تمام این اوقات و لحظات ، نگاه تو بود که به او آرامش مى داد و دستهاى تو بود که اشکهاى وجودش را مى سترد.
او کیست؟
حضرت زینب ( علیها السلام) در خانه علی علیه السلام قوّت قلب پدر، انیس و مونس مادر و غمخوار برادرش حسین بن علی علیه السلام بود و در عرصه اجتماع، پیامرسانی سترگ، سخنوری کم نظیر، زاهدی شبزندهدار، مجاهدی نستوه و الگوی کامل زن معرّفی شده در قرآن بود. او با شجاعتی تحسین برانگیز رو در روی یزید و درباریانش با قوّت و قدرت ،پیروزی حق و شکست باطل را اعلان نمود و فرمود: فَکِد کَیدَک واسْعَ سَعیَک، فواللَّه لا تَمحوا ذکرَنا، ولا تُمیتُ وحیَنا… یزید! هر حیله ای که داری به کار گیر و هر تلاشی میتوانی انجام ده، سوگند به خداوند که هرگز نخواهی توانست نام و یاد ما را از ذهن ها محو کنی و یا آیین و وحی ما را از میان برداری… این سخنان را زن داغدیده ای بیان داشت که یزیدیان عزیزترین کسان او را با دلخراش ترین وضع ممکن به شهادت رسانده اند و خود سرپرستی زنان و کودکانی را برعهده دارد که دلهای شان داغدار و اشک هایشان جاری است. دیری نپایید که پیروزی ظاهری و موقتی یزید به سرعت سپری شد و پرچم خون رنگ عاشورا به اهتزاز درآمد و انشاء اللَّه تا همیشه تاریخ نیز در اهتزاز خواهد ماند.
در مسیر زندگی زینب علیها السلام
زینب علیها السلام، هم از نظر سن و هم از نظر مقام و فضیلت، برتر از خواهرش امکلثوم و بلکه میتوان گفت پس از مادرش فاطمه و جدّه اش خدیجه شریف ترین و بزرگترین زنان اسلام بوده است. زندگانی پرماجرا و سخنان پرمعنا و خطبه های بلیغ و رسای او در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و زهد و عبادت و سایر خصال عالی او بهترین گواه این مُدّعاست.
دوران کودکی
دختر بزرگوار فاطمه علیها السلام در سن پنج یا شش سالگی مادر خود را از دست داد. لیکن با همین سنّ کم چنان تربیت شده بود که از فاطمه علیها السلام حدیث و روایت نقل کرده و برخی از تاریخ نویسان و محدثان، خطبه فدک را به نقل از همین بانوی بزرگوار یعنی حضرت زینب ذکر کرده اند. به عنوان نمونه ابوالفرج در مقاتل الطّالبیین در شرح حال عون بن عبداللَّه بن جعفر می نویسد: مادر عون زینب عقیله، دختر علی بن ابی طالب است. سپس ادامه می دهد:
زینب همان زنی است که ابن عباس خطبه فدک فاطمه علیها السلام را از او روایت کرده است و در آغاز خطبه گوید: این خطبه را عقیله ما زینب دختر علی علیه السلام برای ما روایت کرد. از میان محدثان، مرحوم شیخ صدوق در کتاب علل در باب علل الشّرایع و اصول الاسلام بخشی از اوایل خطبه فدک را که در آن علل احکام ذکر شده نقل و سند آن را اینگونه ذکر می کند: حَدَّثَنا مُحَمّدُ بنُ مُوسَی بنِ المُتَوَکِّل، قالَ: حَدَّثنَا عَلیُّ ابن الحُسَین السَّعْدآبادی، عَنْ اَحْمَد بنِ اَبی عَبْداللَّهِ البَرقی، عَنْ اِسْماعیلَ بن مِهْران عَنْ اَحمَد بن مُحَمَّد ابنِ جابر، عَنْ زَیْنَب بِنْتِ عَلیّ قالَتْ: قالت فاطمهعلیها السلام فی خُطَبَتِها… بر خواننده محترم پوشیده نیست که نقل چنین خطبه ای از طرف دختری در سن پنج یا شش سالگی و حفظ کامل آن با آن همه بلاغت و جامعیت، نشانه کمال رشد، فهم، علم و دانایی اوست و می توان گفت که ایشان عطیّه الهی بوده و ویژگی های خاصّی داشته است. سخنان حضرت زینب علیها السلام در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه ها و سخنرانی هایی که در فرصت های مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم ایراد فرموده است، نشان می دهد که علم، دانش و کمال آن بانوی بزرگوار اکتسابی و از راه تحصیل و تعلیم نبوده است بلکه عنایت الهی و جنبه خارق العاده ای داشته است. دلیل این ادّعا کلام امام چهارم علیه السلام است که پس از سخنرانی زینب علیها السلام در کوفه، آن حضرت خطاب به او فرمود: یا عَمَّه! اُسْکُتی اَنْتِ بِحَمْدِاللَّهِ عالِمَهٌ غَیْرُ مَعَلَّمَه، وَ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَه… [عمه جان! آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمداللَّه دانشمندی معلم ندیده و فهمیده ای هستی که کسی به تو فهم نیاموخته است.]
در کوفه
چنانکه میدانیم علی بن ابیطالب علیه السلام نزدیک چهارسال از پایان عمر خود را در کوفه گذرانید و این هم به خاطر آن بود که بیشتر هواخواهان آن حضرت در کوفه بودند و با معاویه که در شام سکونت داشت و خوارج که در نهروان بودند در حال جنگ بود و کوفه از این جهت نزدیکتر و آمادهتر از مدینه بود. مورخان نوشته اند: زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام مرکز خلافت خود را از مدینه به کوفه منتقل کرد، زینب نیز با شوهرش عبداللَّه بن جعفر به کوفه آمد و در آنجا ساکن شدند. عبداللَّه بن جعفر در جنگ صفین جزو لشکریان علی علیه السلام بود و فرماندهی گروهی از سربازان آن حضرت را به عهده داشت. در این مدت دختر بزرگوار آن حضرت یعنی زینب نیز به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت. در خصائص زینبیه جزایری نقل شده است که زینب علیها السلام در کوفه مجلس درسی برای زنها تشکیل داد و برای آنها قرآن را تفسیر میکرد. و در یکی از روزها به تفسیر سوره کهیعص مشغول بود که امیرمؤمنان علیه السلام از در وارد شد و از دخترش پرسید: کهیعص را تفسیر میکنی؟ عرض کرد: آری. علی علیه السلام فرمود: ای نور دیده! این حروف، رمزی است در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر صلی الله علیه وآله و سپس سخنانی در اینباره به زینب فرمود…
با توجه به مقام و احترامی که دختر امیرمؤمنان در کوفه پیدا کرده بود میتوان دریافت که ماجرای اسارت زینب علیها السلام و بیاحترامی های جنایتکاران بنیامیه و گماشتگان و دارودسته آنان که نسبت به آن بانوی بزرگوار پس از ماجرای جانگداز کربلا در این شهر انجام شد تا چه اندازه برای دختر امیرمؤمنان ناگوار و دشوار بود و آن حضرت صبر و شکیبایی شگفتانگیزی در برابر این مصایب سخت از خود نشان داد و به خاطر رضای خدای سبحان این ناملایمات و اهانتها را برخود هموار کرد، تا آنجا که وقتی عبیداللَّه بنزیاد در آن مجلس شوم و مفتضح از وی پرسد: کَیْفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخیکِ ؟ [رفتار خدا را نسبت بهبرادرت حسین چگونه دیدی؟] زینب علیها السلام با کمال شهامت و قدرتی که حکایت از نیروی فوقالعاده ایمانی او میکرد در پاسخ آن جنایتکار تاریخ اظهار داشت: ما رَأَیْتُ مِنْهُ اِلّا جَمیلا [من از خدای تعالی جز نیکی و زیبایی چیزی ندیدم]. براستی اگر برای دختر بزرگوار علی علیه السلام و این بانوی کم نظیر اسلام، در تاریخ جز همین یک فضیلت چیز دیگری به یادگار نمانده بود در معرفی عظمت و شخصیّت والای او کافی بود!
شمّه ای از فضایل زینب علیها السلام
عبادت، بیشک بزرگترین وسیله برای تقرّب به درگاه پروردگار متعال و وصول به مقام قرب و کمال، و بندگی در پیشگاه مقدس اوست و هرکس بههر مرتبه و مقامی که رسید از راه عبادت رسیده است. قرآن کریم نیز در سوره زمر هدف خلقت را عبادت ذکر کرده و میفرماید: {وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُون} ؛(۱۴) [نیافریدم جن و انس را جز برای آنکه مرا بپرستند!] البته عبادت خدا صرفاً به خواندن چند رکعت نماز و یا انجام برخی عبادتهای بدنی و مالی محدود نمیشود، بلکه معنای عبادت چنانکه علمای لغت ذکر کردهاند غایت خضوع و تسلیم و اظهار ذلّت(۱۵) در پیشگاه خدای تعالی است که نماز و روزه و سایر اعمال مصادیقی از آن مفهوم کلی و راهی برای رسیدن بهآن مقام عالی است که بهدستور شرع مقدس و رهبران اسلام باید انجام داد. همچنین باید دانست که عبادت دو جنبه دارد: جنبه فعل و جنبه ترک، و همانگونه که در مداوای یک بیمار پرهیز از برخی غذاها، مهمتر از انجام کارهای لازم و خوردن دارو است، در باب عبادت و رسیدن به کمال انسانیت و هدف خلقت نیز ترک گناه مهمتر از بجاآوردن و انجام عبادتهای بدنی و مالی است. از همین رو در روایات آمده است: اِنَّ اَشَدَّالعِبادَهِ اَلوَرَع (۱۶) یعنی سختترین عبادتها ورع و خودداری از گناه است، یا فرمودهاند: اَفْضَلُ العِبادَهِ العَفاف یعنی بهترین عبادتها پاکدامنی و پارسایی است. نیشابوری یکی از مورخان نقل کرده است که: زینب در فصاحت، بلاغت، پارسایی و عبادت همانند پدرش علی علیه السلام و مادرش فاطمه علیها السلام بود از برخی مورخان دیگر نیز نقل شده است که: تهجد و شب زندهداری زینب علیها السلام در تمام مدت عمرش ترک نشد از حضرت سجادعلیه السلام روایت شده که فرمود: در شب یازدهم محرّم عمهام زینب را دیدم که در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است . مرحوم بیرجندی در کبریت احمر مینویسد: از برخی مقاتل معتبره از امام سجادعلیه السلام نقل شده است که فرمود: عمهام زینب با تمام مصیبتهایی که بر او وارد شده بود از کربلا تا شام هیچگاه نوافل خود را ترک نکرد.
همچنین روایت کرده است که چون امام حسین علیه السلام برای وداع زینب آمد از جمله سخنانی که به او گفت این بود که فرمود: یا اُخْتاه! لا تَنْسِنی فی نافلهِ اللَّیْل ؛ [خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن.] درباره شب عاشورای زینب علیها السلام در کتاب مثیرالاحزان از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نقل شده است: وَ اَمّا عَمَّتی زَیْنَب فَاِنَّها لَمْ تَزَلْ قائِمَهً فی تِلْکَ اللَّیلَهِ – أی عاشِرَه مِنَ المُحَرّم – فی مِحْرابِها تَسْتَغیثُ اِلی رَبِّها، وَ ما هَدَأَت لَنا عَیْنٌ وَ لاسَکَنَتْ لَنا زَفْرَه . [و اما عمهام زینب، پس وی همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و بهدرگاه خدای تعالی استغاثه میکرد و در آن شب چشم هیچیک از ما به خواب نرفت و صدای ناله ما قطع نشد. حضرت سجادعلیه السلام فرمود: اِنَّ عَمَّتی زَیْنَب کانَتْ تُؤَدّی صَلَواتِها مِنْ قِیام، اَلفَرائِضَ وَ النَّوافِلَ، عِنْدَ مَسیرِنا مِنَ الکُوفَهِ اِلَی الشّامِ، وَ فی بَعْضِ المَنازِل تُصَلّی مِنْ جُلُوسٍ لِشِدَّهِ الجُوعِ وَ الضَّعْفِ مُنْذُ ثَلاثِ لَیالٍ؛ لاَنَّها کانَتْ تَقْسِمُ ما یُصیبُها مِنَ الطَّعامِ عَلَی الاَطْفالِ، لِاَنَّ القَوْمَ کانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ واحِدٍ مِنّارغیفاً واحِداً مِنَ الخُبْزِ فِی الیَوْمِ وَ اللَّیلَه [همانا عمهام زینب همه نمازهای واجب و مستحب خود را در طول مسیرما از کوفه به شام ایستاده میخواند و در بعضی از منزلها نشسته نماز خواند و این هم بهجهت گرسنگی و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایی را که به او میدادند میان اطفال تقسیم میکرد، چون که آن مردمان (سنگدل) در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیشتر نمیدادند.
آنچه آمد نمونه و گوشهای از عبادتهای بدنی و انجام نمازهای واجب و نافله زینب بود. ضمناً بزرگترین خصلت نیک یک انسان، ایثار و مقدم داشتن دیگران برخود است که از این حدیث، مقام ایثار زینب علیها السلام نیز معلوم میشود که چگونه سه شبانهروز بهگرسنگی صبر میکند و سهم غذای خود را به اطفال خردسال و امام معصوم علیه السلام میدهد! از این جنبه که بگذریم، خود همین مسافرت تاریخی و تحمل آن همه مرارتها و مصیبتهایی که در طول تاریخ بشریت کمنظیر و یا بینظیر است، – و قیام در برابر طاغوتها و ستمگران زمان و رسوا ساختن و محکوم کردن آنها، با آن سخنان نافذ و خطبههای آتشین که اظهار هر جملهاش احتمال خطرهایی جانی برای خود او و دیگران داشت، – و درک و رشد دادن به مردم جاهل و نادان و یا بزدل و ترسویی که یکسره خود را در برابر یاغی زمان باخته و یا با مشتی درهم و دینار، سعادت ابدی و آخرت خود را به دنیای ناپایدار و لذت زودگذر جهان فانی فروخته بودند، – و بیدار کردن مردم بیدرکی که گول تبلیغات دستگاه دیکتاتوری بنیامیه را خورده و امام حسین علیه السلام را به عنوان اخلالگر، لازم القتل میدانستند، و رساندن پیام مقدّس حجت زمان و سرور آزادگان حضرت اباعبداللَّهالحسین علیه السلام که جنایتکاران کوفه و شام خیال کردند آن ندای مقدس را در میان شن های تفتیده نینوا خاموش کردند، به اقصا نقاط جهان ، حتی بهگوش یهودیان و مسیحیان و بیگانگانی که در مجلس یزید برای تماشا یا تبریک آمده و اجتماع کرده بودند ، – و خلاصه انجام یک سلسله رسالتهای الهی و تاریخی که پشت مردان جهان در انجام آن خم میشد و از عهدهشان خارج بود ، هرکدام از آنها عبادت بزرگی بود که این بانوی بزرگوار و تربیت شده مکتب علی و زهراعلیهما السلام انجام آنرا به عهده گرفت و غایت خضوع و تسلیم خود را بدینوسیله به پیشگاه مقدس پروردگار خویش اظهار داشت.
فداکاری و جهاد در راه دین
ایمان به خدا آثار و لوازمی دارد و مسؤولیّتها و تعهداتی بهدنبال میآورد که هرکس نمیتواند بدان ها جامه عمل بپوشاند و به آثار و لوازم آن عمل کند. از جمله این لوازم ، مبارزه و جهاد در راه پیشبرد این هدف مقدس و پیکار با بیدینان و گذشت و فداکاری در اینراه با مال و جان است خدای جهانیان این حقیقت را درضمن آیاتی از جمله این آیه شریفه بیان فرموده است: {وَالَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِاللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا َو نَصَرُوا اُولئِکَ هُمُ المُؤْمِنُونَ حَقّاً…}. آنانکه ایمان آورند و مهاجرت کردند و در راه خدا پیکار و جهاد نمودند و همآنان که (مؤمنان را) پناه داده و یاری کردند، مؤمن واقعی و حقیقی اینهایند…] در جای دیگر فرموده است: {اِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِم فی سَبیلِ اللَّهِ اُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ}. [براستی مؤمنان تنها کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و پس از آن شک نیاوردند و به وسیله مال و جان خود در راه خدا جهاد کردند، آنها راستگویانند.] به همین دلیل است که خدای تعالی با مراتبی مجاهدان را بر دیگران فضیلت و برتری داده و میگوید:
(اَلَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِاللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِم اَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَاللَّهِ) . [ آنانکه ایمانآوردند و مهاجرت کردند و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کردند، درجه آنان در پیشگاه خدا برتر و بزرگتر از دیگران است… و در آیه دیگر فرموده است: (فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدینَ عَلَی القاعِدینَ اَجْراً عَظیماً) خداوند مجاهدان را برخانه نشینان به پاداشی بزرگ فزونی بخشیده است.] و منظور از جهاد همان جهد و کوشش و پیکار در راه خدا و فداکاری و گذشت در اینراه است، و اینکار از هرکسی بهنحوی ساخته است و تحت شرایط خاصی شایسته است، و به همین جهت است که جهاد با شمشیر در میدان جنگ از زنها برداشته شده و بر آنها واجب نیست، اما اگر از راههای دیگری که با ساختمان وجودی و عفت و شخصّیت آنان سازگار باشد بتوانند خدمتی در اینراه انجام دهند یکی از نشانههای ایمان و کمال آنهاست و از اینرو در شرح زندگانی سیده زنان جهانیان حضرت صدیقه کبری خواندیم که آن بانوی بزرگوار در راه مبازره با بیدینان و بدعتگذاران از تمام فرصتهایی که پیش میآمد استفاده میکرد و تاجایی که مقدور بود از طریق سخنرانی و تذکر و گفتگوی با صحابه ، خطرهایی را که بهدنبال انحراف در رهبری و نافرمانی و سرپیچی از دستور پیغمبر احساس میکرد و مسلمانان را تهدید مینمود گوشزد فرمود، و چون دید از این راه نتیجه مطلوب عایدش نمیشود حتی از طریق گریه و ناله، نارضایتی خود را از نظام حاکم و انحرافاتی که پیش آمده بود اظهار میداشت. یادگار این بانوی بزرگ یعنی زینب کبری علیها السلام نیز وقتی احساس کرد مسئولیت بزرگ جهاد در راه دین و پیکار و مبارزه با بیدینان بهدوشش آمده و در اینراه باید از مال و همسر و فرزند بگذرد و حتی اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند با کمال شهامت و فداکاری از خانه و کاشانه و همسر و زندگی دست کشید و فرزند یا فرزندان خود را نیز برای قربانی بههمراه خود به قربانگاه نینوا آورد و در همه جا، یاری مهربان و دلسوز برای رهبر عالیقدر این قیام و نهضت مقدس یعنی حضرت اباعبداللَّه الحسین روحی و ارواح العالمین له الفد بود. عصر عاشورا هنگامی که آن حجت الهی به درجه شهادت رسید، و مسؤولیت عمده دیگری از این مبارزهمقدس بر مسؤولیت قبلی او افزوده شد و بار تازهای از این رسالت سنگین بهدوش این بانوی شجاع نهاده شد که با کمال شهامت و بزرگواری و گذشت و فداکاری همچون کوهی پولادین و سدّی آهنین در برابر دشمنان منحرف و گرگان خونخوار ضدّ دین و انسانیت قیام کرد و حتی در موارد چندی جان فرزند برومند برادر و حجتاللَّه زمان یعنی حضرت سجادعلیه السلام را از مرگ رهانید. و در سختترین شرایط و پرخفقانترین محیطها در برابر جنایتکاران و ستمگران بیدین بیمهابا و بدون هیچ واهمه و از دین و آیین خود و مسلمانان دفاع کرد. هر کلمه از سخنان پرمعنا و روحبخش او و نیز هر جمله از نطقها و سخنرانیهایش همچون تیرکاری و شهاب سوزانی بود که بر قلب دشمنان مینشست. او با کمال سرفرازی و موفقیت وبخوبی این مسؤولیت سنگین را انجام داد و باری را که مردان بزرگ نمیتوانستند بهصورت دسته جمعی به منزل برسانند این بانوی با عظمت یکتنه و به تنهایی به منزل رسانید.
فصاحت و بلاغت
این بانوی بزرگوار را میتوان به وسیله دو خطبه مشهور او در بازار کوفه و مجلس یزید نیز گفت و گویش با پسر زیادبن ابیه شناخت براستی این بلاغت و شهامت از یک بانوی داغدیده و مصیبت رسیده با آنهمه صدمات و گرسنگیها و تشنگیها و بیخوابیها و ناملایمات ، جز کرامت چیز دیگری نیست
محمد غالب شافعی یکی از نویسندگان مصری در شماره ۲۷ سال اول مجله الاسلام گفته است: یکی از بزرگترین زنان اهلبیت از نظر حسب و نسب، و از بهترین بانوان طاهره که دارای روحی بزرگ و مقام تقوا، آینه سرتاپا نمای مقام رسالت و ولایت بوده حضرت سیده زینب دختر علی بنابی طالب کرماللَّه وجهه است که بهنحو کامل او را تربیت کرده بودند او از پستان علم و دانش خاندان نبوت سیراب شده بود تا آنجا که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی به شمار میرفت، و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنیهاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال، و سیرت و صورت، و اخلاق و فضیلت را جمعکرده بود شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهیز کاری معروف بود… .
سفر تاریخی زینب به کربلا
بهترین جایگاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب علیها السلام همان سفر تاریخی کربلا و مطالعه ماجرای جانگداز واقعه طف و بهدنبال آن خواندن داستان اسارت زینب و همراهان او در کوفه و شام و برخورد با ستمگران و یاغیان آن زمان است که تاریخ جزئیات آن را ثبت کرده و عظمت فوقالعاده دختر علی علیه السلام را جلوهگر ساخته است همان بخشهای اندکی ثبت شده از این مسافرت بهترین نمونه و الگو برای معرفی شخصیّت والا و روح با عظمت و کمالات وجودی آن بزرگ بانوی اسلام در طول عمر پنجاه و چند ساله اوست، و ما را از جست و جو و بحث بیشتر در اینباره بینیاز و مستغنی میسازد.