ستاره های بومی همیشه در تیم های خود چه در ایران و چه در خارج از کشور از جایگاه به مراتب بهتر و بالاتری نسبت به سایر هم تیمی های خود بهره مند بوده اند که البته این اتفاق روز به روز در فوتبال روز دنیا کمرنگ و کمرنگ تر می شود.
به گزارش آذر صبح، ورزش در شهر تبریز با فوتبال و فوتبال در این شهر با تراکتورسازی معنا پیدا می کند، معنای زندگی بسیاری از مردم این شهر این روزهای حال و روز خوبی ندارد. در این مطلب مبحثی را مورد بررسی قرار داده ایم که یکی از بزرگترین مشکلات فوتبال شهر تبریز پس از لیگ برتری شدن تراکتورسازی می باشد:
سکانس اول:
آرسن ونگر، سرمربی کهنه کار تیم فوتبال آرسنال که چندی پیش قراردادش با این تیم تا پایان سال ۲۰۱۹ تمدید شد، یکی از مربیانی است که معمولا برای ساختن تیم خود در بیش از دو دهه ای که هدایت توپچی ها را بر عهده داشته کمترین اعتقاد را به چهره های بومی و انگلیسی دارد؛ این سرمربی برای بستن تیم هایش نه تنها سراغ بازیکنان شهر لندن نمی رود بلکه انگلیسی ها نیز همان اندازه برای وی در اولویت هستند که بازیکنان سایر تیم ها برایش مهم هستند. اگر پیگیر اخبار فوتبال جزیره باشید بارها این خبر را شنیده اید که ونگرِ فرانسوی تیمی را در لیگ برتر انگلستان به اسم آرسنال به زمین فرستاده که حتی یک بازیکن انگلیسی نیز در ترکیبش ندارد! انتقا چندانی هم از این سرمربی بابت این اتفاق نمی شود، برای آنها ساده و قابل هضم است چنین اتفاقی، درست است که لیگ، لیگِ انگلستان و تیم، تیم این کشور است اما فوتبال که این روزها مرز ندارد که اگر داشت این گونه در بین ملل مختلف از سیاه تا سفید و از دارا تا ندار فراگیر نشده بود!
سکانس دوم:
فراز کمالوندِ جوان در فصل ۸۸-۸۷ موفق شد تراکتورسازی را لیگ برتری کند، وی فصل آینده تیمی را برای حضور در لیگ برتر بست که در آن ستاره های غیربومی بسیاری به چشم می خورد. انتقادات از کمالوند در اوج خود قرار دادشت، تراکتورسازی برای هوادارانش فراتر از یک باشگاه بود چیزی در مایه های باشگاه بارسلونای اسپانیا که اتفاقا شعارش “فراتر از یک باشگاه” می باشد. هواداران دو آتیشه تراکتورسازی تیمی خالص از کمالوند می خواستند که شالوده آن را بازیکنان فوتبال آذربایجان تشکیل دهند اما در این سطح از فوتبال این خواسته آنها شدنی نبود. تراکتورِ کمالوند خوب بود و جذاب و دوست داشتنی! همین اتفاق اندکی شعله خشم هواداران را فروکش کرد. فراز رفت، قلعه نویی آمد، قلعه نویی رفت، جلالی و تونی و خطیبی و گل محمدی آمدند اما تراکتور همان تراکتوری بود که چرخش روی غیر بومی ها می چرخید! این تیم تنها قهرمانی خود را در جام حذفی با تیمی به دست آورد که در ترکیب خود تنها دو بازیکن تبریزی (مسعود ابراهیم زاده و حبیب گردانی) را داشت. از قلعه نویی نیز به مانند تونی و کمالوند در این زمینه انتقادات بسیاری شد ولی کاری نمی شد کرد همین هواداران در فصلی که پیش رویشان است با چالشی مواجه شده اند که به ناچار باید شاهد حضور جوانان بومی تیم های پایه تراکتورسازی در ترکیب تیم بزرگسالان باشند و این جاست که می توان آنها را مورد آزمون قرار داد که آیا واقعا تاب و توان شکل گیری تیم با چهره های بومی را خواهند داشت یا خیر؟ آن هم در شرایطی که سال هاست خرید بازیکن سرباز تیم شان را به تیمی کاملا مصرف کننده تبدیل کرده است!
سکانس سوم:
موج حمایت از بازیکنان بومی در تیم تراکتورسازی به قدری شدت دارد که هر بازیکنی در این تیم با داشتن این مزیت می تواند به راحتی محبوب دل هواداران شود. چنین بازیکنی به مانند منطقه های آزاد تجاری، معاف از بسیاری از مالیات هاست! او حق دارد حتی به سرمربی و مدیرعامل بتازد! او مصدوم نشود هم می تواند سر تمرین نیاید، او حتی از تاختن به هواداران هم ابایی ندارد. کم نبودند در تراکتورسازی چنین بازیکنانی که آخرین شان نیز چند هفته پیش سر از تیم سپاهان در آورد. سعید آقاییِ جوان که تمام شهرت و محبوبیت خود در فوتبال ایران را مدیون تراکتورسازی است و زمانی که دوران خدمت سربازی اش تمام شده بود و در آستانه بازگشت به گسترش فولاد و نیمه تمام ماندن آرزوی های فوتبالی اش بود با ورود مسئولان تراکتورسازی در این تیم ماندنی شد، در شرایطی که تیم در لیگ هفدهم با مشکل ورود به بازار نقل و انتقالات قرار داشت خیلی راحت قید پیراهن سرخ را زده و سر از سپاهان اصفهان در آورد! به هیچ عنوان نمی توان حرکت وی را محکوم کرد که اگر کنیم خودمان را زیر سوال برده ایم و ادعاهایی که در مطالب بالا ذکر شده است. در این فوتبال حرفه ای هر بازیکنی آزاد است هر تصمیمی برای آینده خود بدون در نظر گرفتن محدوده های جغرافیایی اتخاذ نماید و فقط باید تنها تضاد این اتفاق هوادارانی هستند که عشق پاک شان گاها بد عادت می کنند بعضی ها را…
شما را با این سه سکانس تنها می گذاریم و به اندکی تفکر دعوت تان می نماییم! در حین تفکر چهره هایی چون مهدی کیانی، محمد ایرانپوریان و محمد ابراهیمی را نیز به یاد بیاورید همان هایی که بومی نیستند ولی هنوز هستند!
ایراپوریان و کیانی ها هم در این فوتبال حرفه ای توپ می زنند ، ایرانپوریان بهترین دفاع راست لیگ بود ، آقایی بهترین دفاع چپ نبود ، ایرانپوریان بهترین پنالتی زن ، بهترین پاسور بود ، آقایی نبود ، ایرانپوریان بهترین در ادب و آخلاق بود ، آقایی نبود ، نهایتا ایرانپوریان غیرت و تعصب و مردانگی داشت و آقایی…
بدون نظر :