اخیرا اغلب خواننده های پاپ محلی به خصوص در کهن شهر تبریز به موسیقی آذری بیشتر روی آورده اند. این اتفاق به خودی خود امری خوشایند و قابل تامل محسوب می شود. چرا که خواننده ی موسیقی آذری تصمیم گرفته به جای ترانه هایی که اغلب موضوعات کلیشه ای دارند و بارها و بارها توسط خوانندگان پایتخت بازگو شده اند، به خواندن ترانه های محلی اهتمام ورزند تا شاید بتوانند جایگاه موسیقی پاپ آذری را تثبیت و فراگیر کنند.
اما سوال اینجاست این تلاش تا چه اندازه موثر واقع شده و جایگاه موسیقی پاپ آذری در زندگی مخاطب عام به ویژه جوانان که جمعیت بیشتری از شنوندگان سبک پاپ را تشکیل می دهند، کجاست.
باید اذعان کرد موسیقی آذری هنوز نتوانسته آنچنان که باید وارد زندگی روزمره ی مخاطبان جوان شود. چراکه اغلب مردم به شنیدن موسیقی از خوانندگان فارسی در هر سطحی از احسان خواجه امیری گرفته تا همایون و تتلو تمایل بیشتری نشان می دهند.
هدف از این نوشته به هیچ عنوان خرده گرفتن و یا زیر سوال بردن دنیای پاپ فارسی نیست چرا که می دانیم این عرصه بسیار با سابقه تر از پاپ آذریست و کارهایی بسیار ماندگار و ارزشمندی را با صداهایی درخشان چه در داخل و چه خارج متولد کرده است.
حال میخواهیم بدانیم علت کمرنگ بودن رد پای موسیقی پاپ آذری به وقت امروز چیست. چرا کارکرد آن اغلب در مجالس و محافل محدود خلاصه می شود و چرا در قید و بند موضوعات کلیشه ای است.
موسیقی پاپ باید آینه ی تمام نمای مسائل روز باشد. جوان دوست دارد دغدغه ها، اتفاقات روز زندگیش شادیها ،غمها، امیدها، شکستها همه و همه را با صدایی زیبا در بطن موسیقی بشنود که برای خلوتش انتخاب کرده است.
او می خواهد کلام این موسیقی را بفهمد، دوست بدارد و با آن همذات پنداری و همراه با خواننده زمزمه اش کند. اگر آهنگی فاقد این فاکتور ها باشد هرگز اجازه ی ورود به شخصی ترین لحظات این جوان را پیدا نخواهد کرد.
و حالا این سوال: چرا موسیقی آذری اکثرا باید توسط قشری شنیده شود که یا دانش و یا علاقه ی بیشتری به این موسیقی دارند و یا نوازنده ی یک ساز خاص آذری اند. چرا موسیقی آذری اغلب با ریتم بالا سهم مجالس شادی و خوشترین لحظات شنونده عامند. مخاطبی که به موسیقی نگاهی تخصصی ندارد و تنها انتظارش از آن لذت بردن است و بس. چرا اغلب موضوعات آهنگهای آذری در باب تمجید از صفات و زیبایی های یار، زلف، نبات و شکر و چشمه و کوزه است. مگر این موضوعات چند درصد از مسائل و دغدغه های یک جوان بیست وچند ساله ی غرق در تضادها، ناکامیها، هیجانات، آسیبها و سردرگمی هاست.
باید بپذیریم در حوزه ی تولید آهنگهای آذری چه از حیث موسیقی و چه کلام خلا و تنبلی بزرگی وجود دارد. ما در اکثر موارد خود را در چالش تولید کارهای متفاوت تر از قبل قرار نمی دهیم و در دام همان موضوعات کلیشه ای هر روز بر احساس غرور و اطمینانمان افزوده می شود.
ما از قابلیتهای بالای زبان ترکی و موزیسینهایمان برای تولید کارهای نوتر، زیبا تر و به یادماندنی تر کمتر استفاده می کنیم. خوانندگان ما اغلب در دام شیش و هشتند. عدم تمایل به نقد پذیری و اطمینان به بی نقص بودن می تواند عامل اصلی بازدارندگی این حوزه از حرکت رو جلو باشد. فراموش نکنیم بادبادک با باد مخالف حرکت می کند. دنیای جوان این خطه فرسنگها از دنیای کوزه های سفالی منتظر بر سر چشمه ها، آلما ها و دستمالها ساری گلینهای زیبا و داشلی قالاهای محکم فاصله دارد.
پاپ آذری باید خالق جریانی نو باشد. جریانی که مردم را با خود همگام کند. نه اینکه در جهت عادات مردم پیش برود. پاپ آذری باید از این بستر کلیشه، تنبلی، و غرور کاذب رها شود و لباسی نو و خواستنی تر بر تن کند. چه بسا لذت شنیدن یک قطعه به زبانی که با پوست و خون شما آمیخته بسیار بالاتر از قطعه ای به زبان دیگر است مشروط بر اینکه شما بتوانید زندگی و احساسات خود را به وقت امروز در این قطعه مشاهده کنید.
کارکرد موسیقی آذری مطمئنا فراتر از مجالس شادی و شیش و هشت هاست. پاپ آذری را دریابیم.
———————————————–
آی نور منوچهری