“انحصار” در لغتنامه ی سیاسی ایران مفهومی مصداقی دارد؛ جناحی که همه چیز را برای خود می خواهد و در این بین، وقتی صحبت از منافع خود می شود، نه میزان برایشان رای ملت است نه دستورات بزرگان لازم الاجرا؛ چه رسد به توصیه هایی که از روی خیرخواهی باشد و مصلحت!
به گزارش آذر صبح، برگ برگ تاریخ ایران معاصر پر است از برهه های تلخ و تاسف باری که تندروهای جناح های مختلف بر سر این کشور آورده و فریاد “کی بود کی بود من نبودم” سر داده اند؛ طوری که سنگ پای فلان بلاد به نشانه ی تسلیم پشت دست بر زمین نهاده است!
گرچه در سالهای پس از انقلاب نیز خسارات رفتارهای خودسران بی ترمز چپ و راست برای دولت و ملت کم مشکل نساخته اما طی سالیان اخیر، ظهور نوبرانه ی گروهی عوامفریب و مقدس مآب که برای رسیدن به اهداف خود هیچ حد و مرزی قایل نبوده اند، چهره ی سیاسی ایران را تحت تاثیر خود قرار داده است.
حال، گرچه سردمداران این گروهک نوظهور به خاطر بلاهایی که ۸ سال بر سر این کشور و ملت آورده اند امروزه با زنبیل های رنگی پله های مراجع قضایی را بالا و پایین می کنند اما هستند کسانی که از این آینده ی عبرت آموز عبرت نگرفته و چشمشان را به روی حقیقت بسته اند.
از حافظه ی کوتاه مدت افکار عمومی است یا بزرگواری مردمان ایران زمین که زود می بخشند و تلخی های گذشته را فراموش می کنند؛ حال هرچه هست، طرفداران این قوم پس از یک دوره سکوت، دوباره سر از برف درآورده و طلبکار مشکلاتی هستند که خود بانی و باعث آن بوده اند!
اینکه منطقهی آذربایجان از محروم ترین نقاط کشور در حوزه راه و ترابری بوده، حقیقتی غیرقابل انکار است اما سئوال اینجاست آیا این محرومیت از چهار سال قبل شروع شده و دولت پیشین که از قضا عالی ترین مقام اجرایی اش امروز از نمایندگان همیشه معترض دولت در مجلس به شمار می آید، نقشی در آن نداشته اند؟!
گرچه منتقدان دولت تدبیر و امید و طرفداران دولت کریمهی عدالت محور(!) با طرح شبهات عوامفریبانه، کاسه کوزه های این محرومیت را در چهار سال گذشته ی دولت روحانی جستجو می کنند، اما به گواه اسناد و مدارک و آمار و ارقام همان دوران، ثروتمندترین ایران یکصد سال اخیر مربوط به ۸ سالی است که به جای عمران و آبادانی ایران زمین، خرابی هایی به مراتب بیشتر از ۸ سال دفاع مقدس به بار آورده است!
از بوق و کرناهای پر سر و صدا اما بی فایدهی سفرهای استانی و آمارهای ساختگی تحقق وعده های کاغذی که بگذریم، واگذاری های بی حساب و کتاب واحدهای بزرگ آذربایجان شرقی که امروز صنعت این استان را به کلی نابود کرده تا بی توجهی به روند خشک شدن دریاچه ارومیه تنها گوشه ای از خیانت های دار و دسته ای است که امروز مدعی آذربایجان و مردم محجوب و مظلومش شده اند!
حال، اینکه احمد علیرضا بیگی به عنوان آخرین استاندار احمدی نژاد در آذربایجان شرقی با وجود تمام مشکلات دوران مسئولیت خود بخواهد از عملکردش دفاع کند قابل درک است اما تمام بدیهیات فوق را که کنار بگذاریم، پرونده سازی و تخریب و زیرپا خالی کردن همسنگرانی که از دیار آذربایجان برخاسته و به امید پررنگ تر شدن نقش این خطه در تصمیم گیری های کلان راهی پایتخت می شوند جای تعجب دارد!
او به مانند سلف خود رفتاری در پیش گرفته که جنجال و هیاهو یکی از ویژگی های رفتار سیاسی اش به شمار می آید؛ خط و مشیی که حتی گله و شکایت دیگر نمایندگان اصولگرای آذربایجان را نیز درآورده است!
بیگی که مزه ی رای بالای او در تبریز، به مذاقش خوش آمده در پی رسیدن به جایگاهی بالاتر است؛ شاید دعوت به مناظره با مسعود پزشکیان که استقلال رای و عدالت و شجاعتش مورد قبول تمام گروه های سیاسی کشور بوده و با تکیه بر همین ویژگی نیز امروز در جایگاه نایب رئیسی مجلس تکیه زده، در همین راستا بوده است!
گلاویز شدن با چهره های مطرح و محبوب سیاسی می تواند سیاسیون رده پایین را مطرح کرده یا حداقل چندصباحی آن ها را در تیتر رسانه های مختلف قرار دهد؛ موضوعی که دهان هرکسی را می تواند آب اندازد و چنین چالشی را مزمزه کند اما ضرب المثلی معروف در زبان ترکی می گوید: “چوخلاری دده لرین کور ائله دیلر کی دئسینلر کوراوغلی اما ددیلر کور کیشینین اوغلی!”
رویداد دیروز در تالار وحدت دانشگاه تبریز اما آزمونی دیگر از دیدگاه دو طرف نسبت به عرصه ی سیاست در جمهوری اسلامی ایران را به نمایش گذاشت.
درحالی طرفداران ورشکسته ی دار و دسته ی مهرورزان عدالت محور زبان باز کرده و ماجرای دیروز را فرصتی برای عقده گشایی های خود مغتنم دانسته اند که هنوز دم خروس ادعاهای ولایت پذیری شان همچنان بیرون است و چاره ای برای پوشش آن نیافته اند!
از قهر ۱۰ روزه که شاید ماجرایش همچنان مبهم است و برایش بهانه ها می تراشند که بگذریم، سرپیچی از امر ولی فقیه در خصوص منع شرکت در انتخابات، دیگر هیچ جای شک و تردیدی نسبت به دورویی و تمامیت خواهی آنان باقی نگذاشته است.
گویا برای عده ای، احکام حکومتی فقط زمانی لازم الاجراست که به نفع خودشان باشد و در غیر اینصورت با بهانه های موذیانه چون: “آمده ام تا انتخابات را از دوقطبی خارج کنم” (!) می توان از زیر آن شانه خالی کرد!
حال، چه جای تعجب است که پیروان چنین سیاستورزانی حتی توصیه دلسوزانه ی نماینده ولی فقیه را هم جدی نگیرند و به بهانه های واهی، سخن بزرگان قوم را پشت گوش اندازند؟!
به اعتقاد ناظران بی طرف، ماجرای دیروز ترازوی دیگری بود برای سنجش میزان عقلانیت و ولایت پذیری افرادی که در مقام حرف خود را ذوب در ولایت می خوانند و در عمل سر به بیراهه می نهند.
مسعود پزشکیان گرچه پیشتر در برهه های مختلف امتحان خود را پس داده و از این رو نیز به علی رغم وزارت در دوران اصلاحات، همواره از فیلترهای شورای نگهبان عبور کرده است، در ماجراهایی چون: سند ۲۰۳۰ و نیز موضوع FATF علی رغم داشتن نظراتی متفاوت، نظر رهبر معظم انقلاب را لازم الاطاعه دانست و در پاسخ به منتقدان همسنگر خود گفته بود: “در تمام کشورهای جهان، یک نفر حرف آخر را می زند؛ در ایران اسلامی نیز هم از دیدگاه قانون اساسی و هم از نظر شرعی، حکم ولایت فقیه حجت را بر همه تمام می کند”
وی که خود دعوت به مناظره ی احمد علیرضا بیگی را پذیرفته و آماده ی این جلسه شده بود، با توصیه ی حجت الاسلام محمدعلی آل هاشم، نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز در مراسم ترحیم خواهر آیت الله سبحانی مواجه می شود و در روز موعود هم با دریافت پیامکی از جانب ایشان، موضوع مناظره را خاتمه یافته اعلام می کند.
نایب رئیس مجلس که از تبعات لغو مناظره از سوی دوستان و مخالفان خود آگاه بود در پاسخ به اصرار مشاوران خود می گوید: برای برقراری آرامش در کشور، نگه داشتن حرمت بزرگان باید در اولویت مسئولان باشد؛ تمام بی اخلاقی های امروز کشور نیز از همین معضل ناشی می شود.
وقتی برخی از اطرافیان از مسعود پزشکیان می خواهند برای اطمینان از لغو مناظره، نامه ای از بیت دریافت کند اظهار داشت: از آنجاکه با تمام وجود به شخصیت والای جناب آقای آل هاشم ارزش و احترام قایلم، نیازی به دستور مجدد یا دریافت نامه نیست.
در این میان یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که حضور حجت الاسلام محمدعلی آل هاشم، در همین مدت کوتاه نیز منشاء برکاتی انکار ناپذیر بوده و فضایی از شور و امید همراه با آرامش در میان آحاد مردم استان ایجاد شده است.
علی رغم تاکید حجت الاسلام آل هاشم بر تذکر حضوری و پیامکی به هر دو نماینده، چگونه یک طرف منکر هرگونه توصیه ای شده و رسانه های همسو با وی، تضعیف این جایگاه را نشانه رفته اند؟!
حال، آیا از کسانیکه که سلف شان در حرف و عمل از امتحان تبعیت از ولایت مردود شده می توان انتظار داشت به توصیه های بزرگان گوش فرا دهند؟
به راستی، چه کسانی از برهم خوردن آرامشی که در سایه ی درایت و تدبیر بزرگانی چون محمد علی آل هاشم در استان ایجاد شده متضرر شده اند؟!