هنرمند تبریزی خشکی دریاچه ارومیه را به مفهوم پاک شدن بخشی از خاطرات خیل عظیمی از مردم ایران دانسته و گفت: خشکی دریاچه، بخار شدن آب و به جا ماندن نمک نیست، بلکه از بین رفتن بخشی از هویت انسان است.
به گزارش آذر صبح، به بهانه برگزاری نمایشگاه عکس «کدخدایان دریاچه» در کشتی مداین در اسکله دریاچه ارومیه، پای صحبتهای لیلا صبوری، هنرمند عکاس تبریزی نشستیم:
* اجازه بدهید در ابتدا کمی بیشتر با لیلا صبوری آشنا شویم:
– انسان شناسی حوزه مورد علاقه من است. دیدن، حرف زدن با آدمها و شناخت آنها. دوربینی داشتم و با آن برای کارهای پژوهشی ام، سند جمع می کردم. کم کم عکاسی و تفاوت آن با گرفتن یک عکس صرف برایم معنادار شد، بخش پژوهش عکاسی اندازه دانستن تکنیک و داشتن نگاه عکاسانه برایم مورد اهمیت است. از حمایت های پاشا هادیان هم برای برگزاری این نمایشگاه سپاسگزارم که از او بسیار آموخته ام.
* چطور شد مجموعه ای تهیه کردید که در کشتی به خاک نشسته دریاچه ارومیه به نمایش گذارده شود؟
– خاطره هایی از بندر شرفخانه و کشتی هایش از دوران کودکیم دارم. جای خالی دریا برای من به عمق خاطره ها و لحظه هایی است که از دریا داشته ام. در خشک شدن دریا برایم نکته دارای اهمیت احساس ادمها بودند. اینکه ما با این دریا زیسته ایم. خاطره داریم. بخشی از ما شده است. می خواستم دریا دوباره ناخداهایش را ببیند. نباید همدیگر را گم کنیم. انسانها بدون طبیعت و بدون همدیگر و همدلی تنها هستند. این نمایشگاه تلاش من برای یادآوری است.
* رسالت عکاس را در جامعه مدرنیزه شده امروز در انتقال پیامانسان دوستی، فرهنگسازی و بیان مفاهیم اجتماعی چطور تشریح می کنید؟
– هر کسی کار خودش را انجام می دهد. راه خود و پیام ها و حرفهای خودش را دارد. همه در مسیر زندگی شان در حرکتند. در نگاه من انسانها تنها هستند. با هزار مردم تنهایی بی هزار مردم تنهایی.
داشتن دیدگاه و نوع تلاش برای بیان آن در آدمهای مختلف، متفاوت است. هر شخص حرفهای خودش را بر مبنای زندگی اش دارد که بسیار هم متغیر است.
* مبحثی بین منتقدها مطرح است که عکاس و بطور کلی هنرمند باید رسالت هنریش برای انتقال پیام، برای نجات بشریت و آگاهی جامعه انجام دهد و در مواقع بحرانی باید این رسالت حرفه ای را به وظیفه انسانی ترجیح داد. مثلا در میدان جنگ و درگیری، یا زمان نیاز به کمک یک انسان عکاس باید اول از آن صحنه عکس بگیرد تا مردم نسبت به بدبختیهای یکقشر انسان آگاه شوند، بعد اگر فرصت بود می تواند به آن فرد کمک کند. دیدگاه شما چیست؟
– اینها حرفهایی از دور هستند. وقتی در آن موقعیت باشم خواهم دید چه کار خواهم کرد. زندگی در لحظه تغییر می کند. بیشتر ترجیح من کاری انجام دادن است. منتقدها هم کارشان مطرح کردن مباحث است. هر کدام کار خودمان را انجام خواهیم داد.
* اگر عکاس نمی شدید، دوست داشتید برای بیان پیام خود چه کاری انجام دهید؟
– من مسافر هستم و مسافر خواهم ماند. سفر نقطه روشن زندگی من است.
* کار عکاسی با روحیه لطیف زنانه در تناقض نیست؟ دیدن اینهمه سختی و تلخی در جامعه آزاد دهنده نیست؟
– طبقه بندیها و تعریف ها را خودمان شکل داده ایم. تلخی مرد و زن نمی شناسد. تلخ است.
*****
لیلا صبوری، در بیانیه نمایشگاه عکس” کدخدایان دریاچه” آورده است:
پرترههایی از ناخدایان دریاچهی ارومیه که طی سالهای ۹۵-۹۶ در محیط زندگی آن افراد عکاسی شده است. لیلا صبوری کارشناسی ارشد مردم شناسی، در بیانیهی نمایشگاه آورده است: “دریاچه ارومیه را نمیتوان با مرز تعریف کرد. دریاچه جزئی از کل هستی است. خشک شدن دریاچه، بخار شدن آب و به جا ماندن نمک نیست، از بین رفتن بخشی از هویت انسان است. خشک شدنش، حزنی است که خواسته و ناخواسته بر زندگی نشسته است. انسان بیخاطره و بیحافظه امروز خواست شناخت خود را دارد و در این جستجو هر روز از طبیعت دور میشود. غافل از این که انسان طبیعت است. همانند دریاچه، انسان نیز جزئی از کل هستی است.
کشتیسازها، ناخداها و ملوانهای دریاچه به بهانهی کار، سالها با دریاچه زندگی کردهاند. بسیاری از ما، سوار کشتیهایشان شدهایم. چشمهای آنها زمانی طولانی دریاچه را نگریستهاند. لحظههایی ناب با دریاچه داشته و بخش بزرگی از حافظهی دریاچه را با خود دارند. مردانی که با کم شدن آب دریاچه به وادی فراموشی سپرده شدهاند. همانهایی که روزگار پر آبی دریاچه ترسشان از طوفان و گم شدن کشتیشان بود و در خیالشان نمیگنجید روزی باد دریاچه را با خود ببرد و کشتیهایشان در نمک بنشیند.
در این مجموعه عکس در جستجوی ناخدایان بودهام؛ دریا هنوز در خوابهای این مردان، پر از آب است. ناخدایان تاریخچه شفاهی از روزگار پرآبی دریا را در سینه خود دارند.
محل نمایش مجموعه عکس کدخدایان دریاچه، داخل کشتی به نمک نشسته، در بندر شرفخانه است. تا بار دیگر ناخدایان دریاچه و مسافرها به کشتیها برگردند. با یاد تمام خاطرههایی با دریا داشتهاند.