ساعت ۱۶:۳۰ روز ۱۳ آذر در حالی که چهار مرزبان کشورمان سه تن از کارشناسان آب منطقهای آذربایجانغربی را در نقطه صفر مرزی در منطقه مرزی «بورالان» همراهی میکردند، مورد حمله اشرار مسلح قرار میگیرند که در این حادثه یکی از مرزبانان به شهادت رسیدند و دو کارشناس آب منطقهای نیز بهشدت مجروح شدند.بر اساس اعلام منابع آگاه محلی، زخمیهای این حادثه با بالگرد ارتش ترکیه به بیمارستانهای «قارص» و «ایقدیر» این کشور منتقل شدند. مرزبان «ملکزاده» بر اثر شدت جراحات در بیمارستان قارص ترکیه به شهادت رسید و پیکر وی در مراسمی با حضور مرزبانان هر دو کشور به مرزبانان ایرانی تحویل داده شد.
به گزارش آذر صبح به نقل از روزنامه قانون، کارشان تازه در نوار صفرمرزی تمام شدهبود. منتظر ماشین بودند. ناگهان از پایین دامنه کوه صدای تیراندازی بلند شد. در کمتر از چند ثانیه خون بود که از آنها جاری شد. تروریستها یکی از مرزبانان را به شهادت رساندند. سه نفر را زخمی کردند و اگر خدا با آنها یار نبود شاید هر هفت نفرشان مرگ را در آغوش میگرفتند.
کارشان تازه در نوار صفرمرزی تمام شدهبود. منتظر ماشین بودند. ناگهان از پایین دامنه کوه صدای تیراندازی بلند شد. در کمتر از چند ثانیه خون بود که از آنها جاری شد. تروریستها یکی از مرزبانان را به شهادت رساندند. سه نفر را زخمی کردند و اگر خدا با آنها یار نبود شاید هر هفت نفرشان مرگ را در آغوش میگرفتند.
مهندس علی گلشن، رییس گروه آبهای سطحی آذربایجانغربی، در حادثه تروریستی تیراندازی به او و همکارانش و چند مرزبان، با وجود هفت گلولهای که به بدنش اصابت کرده جان سالم به دربرده است، از لحظاتی برایمان میگوید که شهادتین را به زبان آورده و هیچ امیدی به زنده ماندن نداشتهاست.
او و یکی از همکارانش ۱۰ روز در بیمارستانهای ترکیه تحت معالجه بودند و به تازگی به ارومیه بازگشتهاند.
مهندس گلشن ۲۶ سال در شرکت آب منطقهای آذربایجانغربی خدمت کردهاست. یک پسر ۱۷ ساله و دو دختر هفت ساله دارد و چیزی نماندهبود برای همیشه بیخداحافظی از میانشان برود. او دربارهجزییات ماجرای حمله تروریستی چنین میگوید:« با توجه به دیوار کشی مرزی کشور ترکیه، برای بررسی تاثیرات این اقدام آنها بر منابع آبی کشورمان، به مرزهای مشترکمان رفتیم. طبق هماهنگی مرزبانان کشورمان با مرزبان ترکیهای همراه با چهار مرزبان که سه تن از آنها سرباز بودند به منطقه مورد نظرمان که ۳۰ میل مرز بود رفتیم. محدوده پیمایش ما خاک خودمان بود. به سه دسته تقسیم شدیم و هر گروه وظیفه بررسی و پیمایش ۱۰ میل مرزی را به عهده داشت.
سختترین محدوده را خودم به عهده گرفتم. بعد از ساعتها پیمایش برگشتیم به نقطهای که از هم جدا شدهبودیم. تماس گرفتم تا ماشین خودش را به جاده نزدیک مرز برساند. در همین کش و قوس از درهای به سویمان تیراندازی شد. ما را به رگبار بستند. استوار ملکزاده جلوی چشممان غرق در خون شد. همه این اتفاقات در چند لحظه افتاد. روی زمین افتادهبودیم. سینهام میسوخت. تمام بدنم غرق در خون شدهبود. اشهدم را خواندم و هیچ امیدی به زنده ماندن نداشتم. من، همکارم، استوار ملک زاده و یکی از سربازان تیر خوردهبودیم. استوار ملکزاده چشمهایش بسته بود. من میتوانستم اتفاقاتی را که دور و برم میافتاد، ببینم. شاید نتوانم برایتان بهخوبی توضیح بدهم که چه وضعیت دردناک و دلهرهآوری داشتیم.»
مهندس گلشن در این حادثه از ۱۶ ناحیه زخمی شد و از هفت ناحیه گلوله وارد بدنش شدهاست. ران و ساق پا، سینه، شکم و رودههایش به شدت آسیب دیدهاند. به گفته خودش زنده ماندنش بیشتر یک معجزه است تا شانس! از زمانی که تیرها به او اصابت میکرده، میگوید:« زمانی که یکی از تیرها به سینه ام خورد و روی زمین افتادم به هیچ چیزی جز خانوادهام فکر نمیکردم. به همسرم، پسر و دختران دوقلویم فکر میکردم. به همه آنهایی که دوستشان داشتم. همه آدمها مثل یک فیلم چند ثانیهای از مقابل چشمانم گذشتند و من نگران بودم بعد از مرگم چه کسی از بچههایم مراقبت خواهد کرد.
فکرها همینطور به ذهنم میآمدند و لحظهای بعد فکر دیگری جایش را در ذهنم باز میکرد. صدای تیراندازی را از بالای سرم میشنیدم. سربازهای ترکیه درهای را که از آنجا به ما تیراندازی شدهبود به رگبار بستند تا تروریستها را فراری بدهند.
وقتی مطمئن شدم که هنوز جان دارم و میتوانم زندهبمانم به خودم مسلط شدم و به مرزبانی زنگ زدم و گفتم در فلان منطقه به ما تیراندازی شده و برای کمک بیایند. با آن حال به مسئولان آب منطقهای هم پیامک دادم که این اتفاق رخ دادهاست. دقایقی بعد با هماهنگیهایی که صورت گرفت سربازان ترکیه ما را با توجه به صعبالعبور بودن مسیر و نبود جاده مرزی به پاسگاه خودشان بردند و پزشکی به نام «دکتر بهادر» خونریزیهایمان را کنترل کرد و با پانسمان به موقع نگذاشت زخمهایمان خونریزی کند. بعد از ساعتی ما را با بالگرد ارتش به بیمارستان بردند و آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفتیم.»
گلشن در ادامه عنوان میکند:« به طور معمول تروریستهای این منطقه وقتی به کسی یا گروهی حمله میکنند، بالای سرش میروند و تیر خلاص را میزنند تا از مرگ آنها مطمئن شوند. من ناخواسته منتظر چنین لحظهای بودم و خدا را شکر با توجه به اینکه با کارگاه دیوارسازی ترکیه ۵۰ متر بیشتر فاصله نداشتیم مرزبانان ترک به دادمان رسیدند. شاید اگر آنها نبودند پیش از سر رسیدن نیروهای کمکی، تروریستها همه ما را میکشتند.»
وی که گلایههایی هم دارد، در بخش دیگری از مصاحبهمان میگوید: « ۱۰ روز منتظر بودیم تا بالگردی بیاید و ما را به کشورمان برگرداند. حتی هزینه پرواز را شرکت آب منطقهای تقبل کردهبود ولی هیچ سازمانی این ماموریت را بر عهده نگرفت و پزشک بیمارستان قارص هشدار میداد انتقال زمینی من و همکارم که جراحتهای زیادی داشتیم خیلی خطرناک است و شاید باعث خونریزی شود. با توجه به اینکه بی حوصله شده بودم و میخواستم هر چه زودتر به شهرم برگردم با درخواست خودم آمبولانسی ما را به مرز آورد و آنجا هم آمبولانس دیگری من و همکارم را از مرز بازرگان به بیمارستان ارومیه رساند. خدا را شکر زخمهایم در طول این شش، هفت ساعت خونریزی نداشتند و اگر لطف خدا نبود شاید نمیتوانستم کنار خانوادهام باشم و با شما صحبت کنم.
البته باید گلایهای بکنم از پذیرش بیمارستان «آذربایجان». رفتار آنها خیلی بد است، گذشته از اینکه تمام هزینههای پانسمان و درمان را تا ریال آخر میگیرند.
آنها برخورد خوبی با من و همراهانم ندارند و حتی زمانی که یکی از همکارانم گفت این بنده خدا در ماموریت مورد هدف تروریستها قرار گرفته است به راحتی گفتند به ما ربطی ندارد. این در حالی است که در تمام مدتی که در بیمارستان قارص بستری بودم پرستاران و پزشکان هر سه شیفت پیش از شروع کارشان سر تخت همه بیماران میآمدند و حالشان را میپرسیدند و واقعا رفتار بسیار خوبی نه تنها با من بلکه با بقیه بیماران داشتند. به عنوان مثال پزشکی که مرا مداوا میکرد هر روز به من سر میزد. خوش و بش میکرد و مرا در جریان معاینات و اقدامات پزشکی قرار میداد. حالا سوال من این است آیا در بیمارستانهای خودمان شاهد چنین رفتارهایی هستید؟»
مهندس گلشن با وجود زخمهایی که به تن دارد عنوان میکند منتظر است هر چه زودتر سرپا شود و برگردد به سرکار. او معتقد است کار او و همکاران دیگرش مثل سربازی است که از آب محافظت میکنند. به خودشان لقب سربازان آب را میدهد و میگوید برای قطره قطره آبوخاک این کشور حاضر است جانش را فدا کند.