جلسه نقد و بررسی فیلم «ائو/خانه» ساخته اصغر یوسفینژاد، عصر روز چهارشنبه ششم دی ماه، پس از نمایش فیلم، با حضور کارگردان و با اجرای دکتر علی آذری، در پردیس سینمایی گلستان شیراز برگزار شد.
به گزارش آذر صبح، علی آذری جلسه را با صحبت درباره پایان فیلم آغاز کرد و از اصغر یوسفینژاد خواست درباره فیلمنامه و چگونگی طراحی پایانبندی فیلم صحبت کند.
اصغر یوسفی نژاد توضیح داد:«پایان فیلم را از ابتدا پیدا نکرده بودم و داستان فقط درباره یک جنازه بود که افرادی میخواستند برای آن تعیین تکلیف کنند. حتی به یک پایان فانتزی هم فکر کرده بودم که در پایان، جنازه زنده شود. اما در نهایت به این پایان رسیدم و خودم هم از آن متعجب شدم. پس از تعیین پایان فیلم، مجبور شدم برگردم و در کل فیلم نشانه گذاری کنم.»
علی آذری در ادامه عنوان کرد: «مرگ، معمولا باعث میشود آدمها دور هم جمع شوند و رازهایی فاش شود. در واقع مرگ افراد را دچار تحول روحی میکند و موجب میشود، حرفهایی بزنند که سالها نگفتهاند. در این فیلم به واکنشهای ریزی که افراد دارند و نشانههایی که وجود دارد، توجه زیادی شده است.»
یوسفینژاد در این مورد با اشاره به نشانههایی که در فیلم وجود دارد، گفت:«مجید به اصرار بیش از حد سایه شک کردهاست. نشانههای زیادی در رفتار سایه وجود دارد، مثل اضطراب از حضور پلیس. مساله این بود که این نشانهها در اولین بار دیدن فیلم، نباید بیرون میزدند و باید رئالیسم کار رعایت میشد و اطلاعات تماشاگر از فیلم جلوتر نمیرفت. به همین دلیل برای این که بازیگران در بازی خود اطلاعات و نشانههای بیش از حد نیاز به تماشاگر ندهند، از ابتدا فیلمنامه کامل را به بازیگران ندادم و یک روز مانده به فیلمبرداری صحنه پایانی، فیلم نامه کامل را به بازیگر سایه دادم و بقیه بازیگران تا جشنواره، فیلم کامل را ندیده بودند.»
در ادامه این نشست آذری نکاتی را درباره عدم ثبات رفتاری کاراکترهای فیلم مطرح کرد:«در این فیلم هیچ کدام از کاراکترها، رفتار با ثباتی ندارند و دائم حرف خود را عوض میکنند. دقیقا مثل افراد در یک جامعه که برای زنده ماندن و برای رسیدن به منافع شخصی خود، هر کاری انجام میدهند، حتی با تغییر رفتار و مسلک خود. انگار فقط منافع شخصی برای افراد مهم است.»
این کارگردان با تاکید بر این نکته که قصد داشته در کنار لحن رئالیستی، درام را هم وارد فیلم کند، به این نظر پاسخ داد:« افراد در مواجهه با دیگران برای اینکه مقبولیت پیدا کنند، نگاه میکنند، طرف مقابل چه چیزی را دوست دارد و خود را مطلوب او قرار میدهند. در این فیلم سعی کردم، دور افتادگی انسانها از اصل خود و انسانیت را نشان دهم. فقط در صحنه نهایی فیلم است که ما گریه واقعی سایه را میبینیم یعنی زمانی که یاد پدری میافتد که به خاطر بیماری آلزایمر مثل یک بچه مهربان شده بود.»
علی آذری در بخش دیگری از این نشست، درباره Real Time بودن فیلم و نوع فیلمبرداری آن صحبت کرد:« نکات دیگری در فیلم برای من جذاب بود، اول مساله Real Time بودن فیلم است که زمان فیلم بر زمان واقعی منطبق است و هیچ پرش زمانی در فیلم وجود ندارد. دومین نکته هم به نوع فیلم برداری و استفاده از نمای کلوز آپ برمیگردد مه مرا به یاد فیلم«پسر شائول» ساخته لازلو نمش انداخت، با این تفاوت که این نوع نگاه دوربین در فیلم «ائو/خانه» باعث میشود, احساس کنیم، افراد تحت فشار هستند. انگار افراد سعی میکنند چهره واقعیشان دیده نشود اما راهی وجود ندارد و دوربین آنها را احاطه کرده است. نکته مثبت دیگری که نمای نزدیک در فیلم دارد، کمک به خواندن زیرنویس فیلم است، چون تماشاگر با خواندن زیرنویس، تصویر را از دست نمیدهد.»
کارگردان «ائو/خانه» در مورد نکات مطرح شده توضیح داد:« این نکات روشهای کارگردانی هستند و کارگردان تصمیم میگیرد از چه زبان سینمایی استفاده کند. Real Time بودن به من این فرصت را داد که به رئالیسم نزدیک شوم و اطلاعات تماشاگر را در یک سطح نگه دارم. مثلا نمیتوانستم به صحنهای در گذشته بروم و ببینم که آیا نادر، سعید را زیر گرفته است یا نه.در مورد نگاه دوربین و استفاده از نمای نزدیک نیز هدف من نزدیک شدن به چهره آدمها و کاویدن چهره و درون آنها بود. در حالی در فیلم«پسر شائول» کل فیلم در نمای نزدیک اتفاق میافتد، هدف از نمای نزدیک، حذف عمدی پس زمینه است. در واقع میخواستم ببینم آیا میتوانم یک فیلم اجتماعی با لحن رئال بسازم که هم از طرف مردم و هم منتقدین، مقبول باشد که همین اتفاق افتاد و من نشان دادم، برای ساخت یک فیلم اجتماعی، فرمول ثابتی وجود ندارد. هدف دیگر من از استفاده از نمای نزدیک، نشان دادن تک افتادگی آدمها بود. میخواستم هر کدام را تک تک و در قابهای جدا نشان دهم،»
در ادامه این نشست تماشاگران سوالات خود را با کارگردان در میان گذاشتند. یکی از تماشاگران در مورد این که چرا پایان فیلم، ریتم تند شده و سریع کات میشود، سوال کرد. یوسفینژاد در پاسخ گفت:«فیلمنامه «خانه»کلاسیک نیست و از فرمولهای معمول پیروی نمیکند. این فیلمنامه شخصیت محور است، حادثهای اتفاق نمیافتد که معمایی حل شود، ما تا پایان در حال شناخت شخصیتهای فیلم هستیم. من میخواستم پایان فیلم دراماتیک باشد و فرصت بازخوانی اعمال آدمها را برای تماشاگر باز بگذارم. تجربهگرایی فقط محدود به فرم فیلم نیست، فیلمنامهنویسی محدودهای است که فرصت تجربهگرایی زیادی دارد و عرصه خوبی است که فرمولهای معمولی فیلمنامهنویسی درهم شکسته شود، که الان در همه جای دنیا در سینمای حرفهای اتفاق میافتد.»
در ادامه نشست یوسفینژاد نکاتی را هم درباره مشورت در فیلمنامه نویسی یادآور شد:« مشورت در فیلمنامهنویسی اهمیت زیادی دارد، اما زمان عرضه فیلمنامه برای مشورت و شخص مشاور، بسیار مهم است. زمانی باید فیلمنامه را برای مشورت به شخص دیگری عرضه کرد که خود فیلمنامهنویس به حدی از رضایت از کار خود رسیده باشد و فقط برای دیدن کار از یک نگاه و زاویه دیگر و در نهایت بالا بردن رضایت از فیلمنامه، مشاوره را انجام دهد. شخص مقابل نیز اهمیت دارد و نباید از هر کسی مشاوره گرفت.»
کارگردان در ادامه جلسه به اهمیت نظرات دیگران هم اشاره داشت:« چون سالها به عنوان منتقد در مطبوعات سینمایی در مورد کار دیگران نظر دادم، نظر همه گروهها از مخاطب عادی ، مخاطب حرفهای تا منتقدین داخلی و خارجی، برایم مهم است. در واقع بخشی از تجربه فیلمساز، از نکات مثبت و منفی که دیگران در مورد فیلم او دادهاند، شکل میگیرد. این ممکن نیست که سلیقه همه را در نظر گرفت، اما فیلمساز باید اول از همه به سلیقه خودش احترام بگذارد و به خودش خیانت نکند. فیلمساز واقع بین باید این را بپذیرد که همیشه علاوه بر گروهی که فیلم را میپسندند، گروه دیگری هم هست که از فیلم خوششان نمیآید و هر شخصی براساس دنیای خودش فیلم را میبیند و قضاوت میکند. تماشاگران هم باید این تفاوت دیدگاه را در مورد فیلمسازان قبول کنند که هر فیلم سازی با دنیای فکری خاص خود، فیلم میسازد.»
در انتهای این نشست رضا زمانی منتقد سینما که در جلسه حضور داشت در مورد دکوپاژ فیلم و تغییرات سر صحنه صحبت کرد و اشاره داشت که انگار سر صحنه فیلمبرداری چیزی تغییر نکرده است.
یوسفینژاد در این مورد توضیح داد:«از نظر من باید همه چیز روی کاغذ بیاید و روی کاغذ هم تمام شود. به این شکل هم در منابع مالی و هم در زمان صرفه جویی میشود و هم این که عوامل فیلم علاف نمیشوند. من به تمرین با بازیگر اعتقاد دارم که بعضی کارگردانان به آن اعتقادی ندارند. شخصیت من این گونه است که نمیتوانم در لحظه تصمیم بگیرم و سعی میکنم تا حد امکان همه چیز را از قبل پیش بینی کنم و روی کاغذ آورده و نهایی کنم.»