به گزارش آذر صبح، بیشک پدیده همیشه به واقعههای مثبت گفته نمیشود بلکه برخی از پدیدهها سبب آسیبهای فراوانی به یک محیط اجتماعی میشود که احمدینژاد را نیز میتوان در همین چارچوب تقسیم بندی کرد.
چاقویی که دسته برید
احمدی نژادکه روزگاری برخی جریانهای حاکم در لایههای قدرت تلاشهای گستردهای برای روی کار آوردن وی کردند و تصور داشتند که با ابزار او میتوانند به خواستههای خودشان برسند، امروز به سدی برابر آنها مبدل شدهاست. احمدینژاد در زمانی که هنوز جای پای خود را محکم نکرده بود، جریانهای مذکور به دستاوردهایی رسیدند ولی خبر نداشتند که همین چاقو میتواند به راحتی دسته خود را نیز ببرد. احمدینژاد بعد از آنکه خیالش از حمایتهای جریانها و به قدرت رسیدن در مرحله دوم راحت شده بود، بازی را به نفع دستهای پشتپرده و حامیان اصلی خود یعنی همان جریان موسوم به انحرافی تغییر داد. حذف یا فراری دادن وزرای کابینه اول و به کارگیری نیروهایی که میدانست به او وفادار میمانند از شگردهای ویژهای بود که این فرد در دستور کار خود قرارداد. تسویه دولت از نیروهای خاص در دوره اول از برنامههای رییس دولت نهم و دهم بود و او از برنامه هایش در ادامه راه پرده برداشت و جریانی را بر سر کار آورد که با تفکرات اسفندیار رحیم مشایی همخوانی داشتهباشد. این اتفاق سبب شد تا جریانهای بازمانده از قدرت دولتی که نمیتوانستند زاییده خود را زیر سوال ببرند، شروع به حمله علیه فردی کنند که در آن بازه رییس اصلی دولت به حساب میآمد؛شاید مشایی به عنوان رییس جمهور رای نیاورده بود ولی به جای احمدینژاد که خود او نیز برخی در رای آوریاش تشکیک داشتند دولت را اداره میکرد. همین روند سبب شده بود تا جریانهای خط خورده از اطراف احمدینژاد که بیتاثیری سخنان خود را در گوش او حس کرده بودند به سمت مقابله و انتقادهای تند با وی پیش بروند؛مقابلههایی که شاید به صورت مستقیم نبود ولی احمدینژاد بارها از آنها سخن گفت. برای مثال بعد از آغاز روند بیان اظهارات خاص علیه نهادهای حاکمیتی در گفتوگوهای خودساخته شروع به نشان دادن گوشهای از اقدامات لایههای قدرت علیه خود کرد. او در سری فیلمهایی میگفت برخی زمانی که سکه و ارز گران شده بود به کارمندان خود سکه میدادند یا اینکه در رابطه با حمله به سفارت انگلیس نکاتی را بیان کرد که اگر در عمق این اظهارات توجه میشده صحت گفتهها را درک میکردیم. او در بخشی از سخنانش درباره چرایی حمله به سفارت انگلیس گفته بود:« حریمها دو قسمت است. دسته اول که مرتبط با سازمانملل است، چندان ارزش نداشت ولی دسته دوم که از اوایل سال ۹۰ شروع شد، تحریمهایی است که آمریکا و اروپا خارج از چارچوب سازمان ملل وشورای امنیت به صورت غیرقانونی اعمال کردند. ستون فقرات این تحریمها دو بخش است که منتهی به بانک مرکزی و فروش نفت میشود. در این دو تحریم، ما هم نمیتوانستیم پول جابهجا کنیم و هم نمیتوانستیم نفتمان را بفروشیم. اما موضوعی که باید به آناشاره کنم این است که در آن زمان، پیشنهاد تحریم بانک مرکزی را آمریکا داد و انگلیس نیز در اتحادیه اروپا پشت این اقدام آمریکاییها ایستاد. بعد از آن ما به اتحادیه اروپا پیام دادیم که با انگلیس روابط اقتصادی چندانی نداریم و انگلیس قصد دارد شما را به میان درگیری بیاورد. در آن بازه طرح تحریم به اتحادیه اروپا رفت و رای نیاورد. اما این روند تنها تا تسخیر سفارت انگلیس ادامه داشت و بعد از آنکه سفارت این کشور توسط برخی تسخیر شد(که کار غلطی بود) تحریمها را انگلیس به اتحادیه اروپا برد و بلافاصله تصویب شد. در آن زمان ما به همه اعم از مجلس و خبرگان توضیح دادیم که این تحریمها زورگویی است و باید کشور بسیج شود و جلوی این جریان را بگیرد، ولی هیچ کس گوش نکرد و برخی مدعی شدند که ما قصد داریم جام زهر به رهبری بدهیم».
شجاعت یا هوچیگری
احمدینژاد فردی غیرقابل پیشبینی است و همواره اقداماتی را در دستور کار قرار میدهد که اقشار منتقد وضع موجود را به سمت خود بکشاند. او در این روزهایی که برخی از اقشار جامعه نسبت به رویکردهای دولت و نهادهای حاکمیتی اعتراض دارند، به خوبی با نمایش همگرایی با ملت تلاش میکند که خود را پرچمدار اعتراضات معرفی کند و با ژست اپوزیسیون و هوچیگری به راه ادامه دهد. البته برخی نیز در این میان معتقد هستند که شجاعت خاصی دارد و همین موضوع عاملی موثر بر عملکرد اوست.
راهبردی تخریبی
احمدینژاد در این مسیر، روز گذشته نیز به راهبرد خود ادامه داد و در برنامهای از پیش تعیین شده با تبلیغات رسانههای حامی به دادگاه محل محاکمه حمیدبقایی رفت. او که در مسیر منتهی به ساختمان شماره یک کیفری استان مردم را با خود همراه کرده بود بعد از آنکه نتوانست به دادگاه تجدید نظر راه یابد روی پلههای ساختمان ایستاد و شروع به سخرانی کرد. جنس سخنان احمدینژاد مانند همان دورههای پیشین بود. او با حمله به دستگاه قضا در مقابل یکی از ساختمانهای قوهقضاییه نشان داد که برای رسیدن به اهدافش هر هنجاری را میتواند زیر پا بگذارد. احمدینژاد با دعای مخصوص خود سخنرانی را آغاز کرد و گفت:«عزیزان انقلاب شد که عدالت باشد، انقلاب شد که حق مردم تادیه شود، انقلاب شد که یک عده صاحب اختیارات مطلق و ملت حقیر و ذلیل نباشد. انقلاب شد که یک عده از زور سیری در حال انفجار نباشند و اکثریت ملت به مسائل اولیه زندگی محتاج نباشند. انقلاب شد که مردم بتوانند آزادانه حرف بزنند و آزادانه از حق خودشان دفاع کنند و نظام حکومتی و دستگاههای گوناگون مدافع حق مردم باشند. امروز متاسفانه یکی از مهمترین مجموعههایی که باید حافظ حقوق ملت باشد، در مقابل ملت است، کوچکترین انتقاد، کوچکترین اعتراض با شدیدترین رفتار مواجه می شود. یک جوانی که به تنگ آمده، یک مردی که در مقابل خانواده بهخاطر فقر شرمنده است به محض اینکه صدایش درمی آید، دستگیر می شود و می برند در زندانها و افراد را بدون ملاحظه دستگیر میکنند، جنازه را تحویل می دهند و بعد میگویند معتاد بوده یا خودکشی کرده است. بدون اینکه یک مرجع مستقل، مورد قبول، اعتماد و اطمینان مردم حرف آنها را تایید کند، یکطرفه میزنند و می روند. معلوم است که ملت نمیتواند باور کند. باید کسانی باشند که مورد اعتماد مردم و مورد قبول مردم باشند. خب می خواهیم از این رفتار شکایت کنیم، به کجا باید شکایت کنیم؟! جایی نیست، رهبری(رهبرمعظم انقلاب) نیز که می گویند مسئولیت عملکرد دستگاه قضایی و بقیه دستگاه ها به عهده ایشان نیست. کسی که در دستگاه دولتی و حکومتی مورد ظلم واقع می شود چه کار باید بکند؟! به کجا باید مراجعه کند؟! به خودشان؟! اگر خودشان مورد اعتماد بودند که مشکلی پیش نمیآمد! چه راهی در برابر ملت باقی می ماند؟! ملت به کجا باید شکایت کند از دست کسانی به مردم ظلم می کنند؟! این یک سوال اساسی است. اما عزیزان به شما عرض کنم به لطف خدا و به فضل الهی این شرایط به زودی به نفع ملت اصلاح خواهد شد. کجای دنیا ظلم پایدار بوده که اینجا بخواهد پایدار باشد؟! دادگاه غیرعلنی برای خودشان! آقا قانون است! میگویند قانون را قبول نداریم. می گوییم این منطق انسانی است، می گویند آن را نیز قبول نداریم! بسیار خب! در حال حاضر دست شماست. اما به لطف خدا به همت ملت، به زودی شرایط کشور به نفع ملت، به نفع آرمانهای انقلاب به طور اساسی تغییر خواهد کرد. از همه تشکر می کنم. امیدوارم موفق باشید. گفته بودند دادگاه علنی است، ما آمدیم در دادگاه علنی شرکت کنیم، می گویند ممنوع است، در آنجا چه میگذرد خدا می داند».
تحولطلبی
این شعارها و وعدههایی که احمدینژاد در آستانه ۴۰سالگی انقلاب سر میدهد بیشتر برای جریانها و افرادی که دنبال اصلاحات هستند خوشایند است. او به خوبی میداند که خط قرمز خاصی را نباید رد کند که این اقدام میتواند سبب ریزش بدنهاجتماعی حامی او شود. بدنه اجتماعی ای که کلیات نظام و انقلاب را قبول دارند ولی به بسیاری از شیوههای کشور داری اعتراض دارند. برخی قبل از به سیم آخر زدن وی میگفتند که نظام با او کنار میآید و مراعاتش را میکند ولی به نظر از وی قطع امید کردهاند و فقط تلاش میشود تا به نوعی در کنترل باقی بماند. بسیاری از افراد سالهاست او را جزو خوارج و پیاده شدگان قطار انقلاب میدانند ولی دیگر نمیتوانند با او کاری کنند و مانند استخوان در گلو فقط با احمدینژاد مدارا میکنند.
توصیهای به احمدینژاد
از سوی دیگرسوالی باید از احمدینژاد پرسید که چرا فقط زمان دادگاهی شدن یارانش آفتابی میشود و اعتراض میکند؟! مگر وی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیست؟! چرا تا کنون گفت و گو یا اظهار نظری از او در این جایگاه دیده نشده است؟! آیا احمدی نژاد به عنوان عضوی از مجمع تشخیص مصلحت نظام فرصت بررسی ایراداتی که مدام مطرح میکند را در جلسات مجمعی که یکی از مهمترین ارکان نظام است، ندارد؟! شاید بهتر باشد وی یکبار نیز از جایگاه عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام انتقاداتش را مطرح کند و حتی به مردم گزارش بدهد که برای رفع این مشکلات در جلسات مجمع چه کرده است. کمترین فایده اقدام مذکور میتواند این نکته باشد که فریادهایش در مقابل دادگاه کمتر شبیه هیاهوی بسیار برای هیچ خواهد بود و مردم نیز به جای موضع منفی گرفتن نگاه دیگری به او پیدا میکنند.