مهاجم جوان فوتبال آذربایجان که به تازه گی به جرگه متاهلین پیوسته گفت و گوی نوروزی جذابی با ما داشت.
به گزارش آذر صبح، سامان نریمان جهان یکی از بازیکنان بومی فوتبال تبریز است که به واسطه درخشش در تیم تراکتورسازی یکی از محبوب ترین فوتبالیست های خطه آذربایجان به شمار می رود. سامان سابقه بازی در تیم های گسترش فولاد، تراکتورسازی و ماشین سازی را دارد و امسال در حالی که در آستانه تراکتوری شدن قرار داشت، با گسترش فولاد فوتبال خود را ادامه داد. با سامان از مسائل جالب و شنیدنی صحبت کردیم که شاید خیلی از آنها را تا کنون نشنیده باشید:
ازدواج با همسرم اتفاق خوب سال ۹۶ بود
سال ۹۶ نه سال خوبی بود و نه سال بدی می توانم بگویم سال متوسطی بود. البته پایان این سال برایم اتفاق بسیار خوبی به دنبال داشت و موفق شدم با همسر عزیزم ازدواج کنم.
اگر تراکتوری می شدم فصل خوبی برایم رقم می خورد
امسال یک هت تریک خوب داشتم و در کل اتفافاتی رخ داد که دست من نبود. ۴ هفته ابتدایی نبودم بعد دو هفته خوب بودم، در ادامه به دلیل مصدومیت هافبک دفاعی هایمان در این پست به اجبار بازی کردم و سپس به پست اصلی ام باز گشتم. اگر در نیم فصل شرایط برای رفتنم به تراکتور فراهم می شد می توانست یک فصل خوب برایم رقم بخورد.
گسترش فولاد موافق رفتنم به تراکتور نبود
بله آقای گل محمدی در نیم فصل دوم خواهان من بودند و خودم هم دوست داشتم که به این تیم بازگردم. مسئولان دو تیم دوست نداشتند این موضوع رسانه ای شود چرا که اگر رسانه ای می شد و در ادامه انتقال صورت نمی گرفت هجمه منفی علیه هر دو باشگاه صورت می گرفت. من خودم با باشگاه صحبت کردم و گفتم می خواهم بروم تراکتورسازی ولی اعلام کردند که با توجه به اینکه شرایط گسترش فولاد هم خیلی خوب نیست اجازه رفتنم به تراکتور را نمی دهند.
از خدایم است که به تراکتور برگردم
من که از خدایم است! من هر جا که می روم بهم می گویند ما منتظر بازگشتت به تراکتور هستیم. باید این گونه بگویم که خود من هم منتظر تراکتور هستم. امیدوارم سال آینده این شرایط فراهم شود تا بازهم خاطرات خوب بازی در تراکتور برایم زنده شود تا هم من به تیم کمک کنم و هم تیم به من کمک کند که دینم را به فوتبال آذربایجان ادا کنم.
بلای جان سرخابی های پایتخت
هواداران همیشه به من لطف داشته اند این بازی ها همیشه با اقبال عمومی خاصی مواجه هستند. اولین گلم مقابل سرخابی ها را سه سال پیش زدم که فکر می کنم ۲۲ سال داشتم. هر موقع مقابل پرسپولیس و استقلال حضور می یافتیم انگیزه مان چندین برابر می شد. من هم با لطف خدا توانستم با پیراهن تراکتور گل های حساسی را هم به استقلال هم به پرسپولیس بزنم!
سختی های بازی در تیم کم هوادار
خیلی سخت است و انگیزه بازیکن در این شرایط به شدت افت می کند. زمانی که در یک تیم پرطرفدار حضور داری و تشویق هواداران باعث می شود با نهایت انگیزه بازی کنی بازی در یک تیم کم هوادار، حالا فرق ندارد گسترش یا تیم های دیگر برایت خیلی سخت می شود. در چنین شرایطی منتظر می مانیم که با یک تیم پرهوادار بازی کنیم تا از جو هواداران آنها برای انگیزش خودمان استفاده کنیم.
شیطنت های دوران کودکی
۱۰-۱۱ ساله که بودم با رسیدن عید شوق خرید لباس و دید و بازدید را داشتم. عید که می آید هوا هم عوض می شود و این لطف خداست که همه چیز را تازه می کند. آن موقع هم بازیگوشی های خاص خودمان را داشتیم و دم عید در چهارشنبه سوری با ترقه هایی که یواشکی می خریدیم اعضای فامیل و دوستانمان را می ترساندیم!
دوستانم فکر می کردند دیوانه شده ام
بله صدرصد! اتفاق خیلی خوب شد که این سوال را پرسیدید چرا که من در دوران مدرسه که درس می خواندیم، دفتر و کتاب را باز می کردیم حواسم خود به خود پرت می شد و روی دفتر ناخودآگاه می نوشتم من روزی فوتبالیست خواهم شد. دوستانم فکر می کردند دیوانه شده ام ولی واقعا دوست داشتم فوتبال را و خدا هم استعدادی به من داده بود که با تلاش خودم و حمایت اعضای خانواده ام در نهایت باعث رسیدن به آرزویم شد.
اتفاقات عجیب پس از خروج از تراکتورسازی
بعد از اتمام سربازی ام و بازگشت به گسترش فولاد، باشگاه و سرمربی وقت نه به من رضایت دادند و نه شرایطی را ایجاد کردند که تیم یک تیم مدعی باشد. من به آنها گفتم که الان تیمی را بسته اید که هیچ شانسی ندارد اجازه بدهید من در تراکتور فوتبالم را ادامه دهم یا به تیم بزرگ دیگری بروم. متاسفانه این اجازه را به من ندادند و مشکلاتی هم برخوردیم، نیمکت نشین بودم، پاس گل می دادم باز نیمکت نشین می شدم نمی دانم اسمش را چه چیزی بگذارم. من واقعا داشتم خوب بازی می کردم و از طرفی دیگر مصدومیت های بی مورد و عجیبی هم گریبانم را می گرفت. شاید طلسم شده بودم، شاید کسی نمی خواست ولی به هر حال رفته رفته بهتر شده ام و در نیم فصل هم پیشنهادات خوبی از چند تیم داشتم.
مزایای کار کردن زیر نظر فیروز کریمی
آقا فیروز لحن بیان بسیار جذابی دارند و این موضوع به انگیزش بچه ها کمک می کند. آقا فیروز با این شیوه انگیزه ما را از صدرصد هم بیشتر می برد. اگر شما از رئیست در یک شرکت هم راضی باشی با همه وجود کار می کنی و در تیم هم چنین شرایطی حکمفرماست. آقا فیروز هم با سبک ویژه خود در تمامی مراحل بازی و تمرین جو بسیار جذابی را در اردوی تیم ایجاد می کند.
وقتی لباس های گسترش جادو شده اند
آقا فیروز هم یک روز به شوخی گفتند لباس های ما جادو شده و ما هم یواش یواش باور کردیم. ایشان گفتند بستن در فوتبال داریم و یکی را ببندی و نتواند پیشرفت کند و فکر می کنم ما را هم با لباس آبی بسته اند که نتوانیم نتیجه بگیریم برای همین هر موقع سفید پوشیده ایم نتیجه گرفته ایم.
“چقدر خوبه این پسر!”
واقعا روز خوبی بود و حتی آقای فردوسی پور هم خودش در برنامه نود گفت که این جمله به یک باره و فی البداهه به زبانم آمد. آن بازی هم داستان جالبی داشت، در آن دوره به تونی خط داده بودند که سامان نریمان جهان بازیکن فلانی است و به همین دلیل او به من بدبین شده بود و نیمکت نشینم کرده بودم. قبل از بازی با استقلال باتوجه به تشریفاتی بودن، تونی بازیکنان ذخیره را در ترکیب قرار داد و من در آن بازی فوق العاده بودم و هم گل زدم و هم پاس گل دادم. همین درخشش باعث شد که تونی به یک باره تصمیمش عوض شود و من را در ترکیب فیکس مقابل استقلال قرار دهد! من هم پیش از بازی به محسن دلیر گفته بودم بازی کنم گل می زنم و او هم به من گفت حالا تو بازی کن، گلزنی پیشکش که خدا کمکم کرد و هم بازی کردم و هم هت تریک کردم.