«ما بی فرهنگیم، ما دروغگو و پدر سوختهایم، شهرهای زیبایی نداریم، خیلی عقب ماندهایم، دریغ از یک جو آرامش در این کشور و …»
آذر صبح/ زهرا حیدری آزاد: اینها تنها چند نمونه از گزاره هایی است که بسیاری از ما عادت کردهایم گاه و بیگاه در محاورات روزمره مان از آنها استفاده کنیم و در فضای مجازی باز نشر دهیم.
نمونههای عینی بسیاری را میتوان از مظاهر خودکم بینی از دیروز تا امروز مشاهده کرد. قیاسهای مدامی که وجه تشابه همه آنها کلی گوییهای بدون پشتوانه است، این روزها که دلار که بالا و پایین میشود، ترامپ سرناسازگاری با برجام برداشته، وضعیت اقتصادی داخل کشور هم چندان تعریفی ندارد، رنگ و بوی شدیدتری به خود گرفته و روح و روان جامعه را مایوس و ناامید کرده است.
جامعه جدای از کالبد و جسمها، یک روح و روان جمعی دارد، روح و روانی که نیاز به پالایش و تعالی دارد، باید برایش وقت گذاشت، برنامه ریخت…پیش از آنکه افسردگی و خودکم بینی جانش را بستاند…
این خود کم بینی و ناامیدی آرام آرام وجودمان را گرفته و چه در مصادیق کلی و چه در مسائل جزئی خود کم بین شده ایم،دوستی به بارش باران و جاری شدن و صدمات سیل در پایخت ترکیه اشاره می کرد و میگفت سال گذشته که در همین آذربایجانشرقی خودمان سیل آمد و ماشینها را با خود برد، چقدر به زمین و زمان و به خودمان بد گفتیم و طعنه زدیم و فیلمهای سیل را دست به دست کردیم، فکر نمی کنم شهروندان آنکارا چنینی واکنشی نشان داده باشند.
راست هم میگوید، سیل، سیل است؛ ویرانگر و بدخو، این ما هستیم که باید مقدمات مواجهه با آن را فراهم میکردیم، نه اینکه سیل بیاید و همه یقه همدیگر را بگیریم، شهروند یقه مسئول را بگیرد و مسئول یقه ی شهروند را!
عقبماندگی در وهله اول امری ذهنی است، و «تحقیرِ» خود و خودکم بینی نیز جریانی سیال و رونده است؛ همین چند روز پیش بود که در صفحه شخصی و اینستاگرامی یکی از بازیگران زن مشهور، تصویری را دیدم که نوشته بود جزو امیدوار شدگان نبوده ولی از ناامیدی امیدوران غمگین است، او نوشته بود امید هم مانند ارزش پول ملی ایران سقوط کرد! می خواهم بگویم جریانی از ناامیدی که این روزها برخی سلبریتیها، بدون اندیشه از عاقبت آن در جامعه در حال پمپاژش هستند، به فقر اعتماد به نفس و کاهش عزت ملی خواهد انجامید… همین است که میگویند احساس فقر یا عقب ماندگی از خود فقر یا عقب ماندگی دردآورتر است.
مشکلات جامعه ما کم نیستند، واضح است که باید نگران کشور باشیم، احساس نگرانی با احساس ناامیدی فرق میکند برخی چنان چهره یاس را به خود گرفتهاند که انگار ما بدبخت ترین مردم دنیا هستیم و مشکلات کشور ما لاینحلترین مشکلات است و برخی نیز از توانی که دارند تا امید و اعتماد به نفس را به ملت بدهند، قناعت میکنند و اصل و فرع را گم کردهاند اینجاست که باید سعدی شیرین سخن بگوید: ای که دستت میرسد کاری بکن!
گره های فکری جامعه پیش روی توسعه این کشور قرار دارد، کشورهای توسعه یافته کنونی حاصل حداقل ۱۰۰ سال کوشش دلسوزان آن کشورهاست، آلمان یک شبه چهارمین اقتصاد برتر دنیا نشد، کار وکارپرستی، فرهنگ حمایت از تولید ملی، الگوی صحیح مصرف و مهمتر از همه امید و حس عزت ملی این کشور را به این توفیق رساند، یادمان نرود دلسوزان جامعه به پشتوانه امید و اعتماد به نفس عمومی رشد کرده و منشا آثار خیر برای جامعه خود میشوند.
مفاهیمی همچون «همه ایرانیها بی فرهنگند، ایرانی جماعت دروغگو و پدر سوختهاند، ایرانیها به زیر آب زنی عادت کردهاند، چرا ما ایرانیها تنبل هستیم و همه مسئولان ما بی مسئولیت و کارنابلدند، کشور ما آینده ای ندارد و …» باید از دایره دیالوگها و نوشتارها ما رخت ببندد ، باید…