خبرنگاری که چهارتا جلسه و نشست خبری رفتن که نیست، روزها و ساعتها باید قلم بزنی، تیز ببینی و منصفانه نقد کنی که لااقل اسمت را بگذارند نیمچه خبرنگار و سالها خبر بخوانی و تحلیل کنی و راهکار ارائه کنی که بشود “خبرنگار” و ” روزنامهنگار” خطابت کرد…
آذر صبح، زهرا حیدری آزاد: “خبرنگار”…زیر زبانم مزهمزه اش میکنم، طعم تلخ، گاهی هم طعم شیرین، به خبرنگاری عده ای که فکر میکنم، به همان اندک خبرنگاران خوب؛ طعم شیرینی و امید را حس می کنم و به خبرنگاری برخی دیگر هم که فکر میکنم میمانم چرا از بین این همه شغل های خوب که میتوانستند بروند سراغش و احتمالا موفق هم میشدند، راست آمدهاند و این شغل را انتخاب کردهاند، چرا فکر میکردهاند آدم با چهارتا تیتر و لید و خبر، خبرنگار می شود؟!
خبرنگاری که چهارتا جلسه و نشست خبری رفتن که نیست، روزها و ساعتها باید قلم بزنی، تیز ببینی و منصفانه نقد کنی که لااقل اسمت را بگذارند نیمچه خبرنگار و سالها خبر بخوانی و تحلیل کنی و راهکار ارائه کنی که بشود “خبرنگار” خطابت کرد…
سخن از ارائه راهکار کردم، مگر چند نفر از همین خبرنگارهایی که میشناسم دلسوزانه دل سوزاندند و راه چاره بلد بودند، خبرنگار عضو روشنفکر جامعه است باید یاد بگیرد دنیا را خوب ببیند و جامعه خودش را خوب بگردد، از زخم زبان زدن و نیشخند و کنایه که نقد در نمیآید، ایراد کار را که دید باید مشتی راهکار داشته باشد، بنویسد و تحلیل کند که آی مقامات مسئول، من این مشکل را خواندهام، فکر کردهام، این راه به ذهنم رسیده و بیایید با هم فکری بکنیم.
خبرنگاری که به چهارتا نشست رفتن و همایش رفتن نیست که ۴ تا عکس هم، عکاس نشریه و سایت ازمان بگیرند و چقدر هم خوب خبرنگار شدهایم!! اول باید یادبگیری تیز ببینی، قبل از اینکه گندش در بیاید پیش بینی کنی و با تحلیل درست وضعیت نامطلوب را خبررسانی کنی، این جز با ساعتها مطالعه در حوزه کاری میسر نمی شود.
تا نقد را یاد نگرفتهای صحبت از نبود آزادی رسانهای، صحبتی گزاف است، با ژست روشنفکرانه و نگاه از بالا به پایین هم آزادی رسانه ای مفهوم پیدا نمیکند، راستش را بخواهی اگر حتی تو آزادی رسانهای نداشته باشی الان همه دارند به مدد شبکه های اجتماعی و پیام رسانها در جریان شفاف قضایا قرار میگیرند ولی جای خالی خبر و تحلیل تو بدجوری لق میزند، یکجورهایی داریم از مردم عقب میمانیم و این اصلا خوب نیست.
البته که من روی سخنم با خبرنگاران اصیل و دلسوز نیست، روی سخنم با کسانی است که دو برگ کتاب نخوانده منتقد اجتماعی شده اند و بدجور تیشه به ریشه می زنند، جامعه من پر شده از ناامیدی و جالی خالی قلم من و قلم تو و امید من و امید تو بدجوری توی چشم می زند.
صحبت از امید کردم، البته که منظورم امید واهی نیست، صحبت از امیدی است که در پرتو آگاهی از شرایط موجود به مردم تزریق شود و برای رفع مشکلات کنونی آنها را دلسرد نکند، در بستر وحدت شکل بگیرد و تک تک شهروندان را در رفع مشکلات مسئول کند.
امروز روز خوبی است که از خود بپرسیم چقدر ما خبرنگاران در ایجاد مشکلات نقش داشتیم، اصلا به عنوان یک خبرنگار نه؛ به عنوان یک شهروند آیا به وظایف خود و مسئولیتهایی که به ما سپرده شده درست عمل کردهایم، چقدر در ارتقای فرهنگ شهروندی و انسانی مخاطبین خود کوشیدهایم، باور کنید همین مخاطبان ما، مدیر میشوند، مسئول میشوند و چون برخی یک زمانی شهروند خوبی نبودهاند، مدیر خوبی هم نمی شوند، به همین راحتی…
مشکلات کنونی جامعه ما در بستری از زمان شکل گرفته، در غیاب خبرنگاران و فضای رسانه ای آزاد، آگاه و با سواد، شهروندان خوبی برای اجتماع تربیت نمیشود، از دل همین شهروندان مدیران خوب شکل نمیگیرند و بالا نمیآیند و جامعه ما روی دور تسلسل اشتباهات میافتد.
مشکلات صنفی درد مشترک همه ما…
صحبت از مشکلات صنفی که می شود، ردیف وعدههایی را نشان میدهیم که سالها تیتر کردیم و به هیچ نرسید، هنوز هم همکاران خوش قلمی میشناسیم که بیمه خبرنگاری برایشان آرزوی دور و دراز شده ولی روزنامهها و نشریاتی را هم میشناسیم که کم مانده همسایه اش را هم بیمه بکند ولی رحمش به همکار رسانه ای خود نمی آید!
نبود ثبات شغلی و نبود درآمد و حقوق ثابت؛ این وضعیت خبرنگاران و روزنامه نگارانی واقعی است که در صفحات سیاسی، اجتماعی و حتی ورزشی استان ما قلم زدهاند، کدام سردبیر و مدیر مسئولی که دستش به دهانش میرسد، دست اینها را گرفته که جای دور نروند و خبرنگار باقی بمانند…
اما تا دلشان خواسته دست بچه مدرسهای ها و دانشجویان سال اول دومی را گرفته اند و با دو سه جلسه آموزش خبر، خبرنگار تحویل جامعه دادهاند، البته که مخالف جذب و تربیت خبرنگار نیستم، مرادم از این بحث این است که برای آنهایی که واقعا خبرنگار شدند، چه کردیم؟!
از یاد نبریم که خبرنگاران و روزنامهنگاران این روزها افرادی هستند که از نوشتن در نشریات ارتزاق میکنند. آنها به نوشتن پایبندند و از نگاه آنان کسی که نمینویسد، خبرنگار و روزنامهنگار نیست و این نوشتن جنبه تفننی و تفریحی ندارد. این قشر هرتعداد که باشند در تمام نشریات سراسری و استانی مشغول به کارند و متاسفانه از مشکلات صنفی فراوانی رنج میبرند که به دلیل نبود حمایت انجمنها و سازمانهای خاص از این قشر، سالهاست مشکلات آنان بیپاسخ مانده است.
در حال حاضر اگر در خیلی موراد با هم اختلاف نظر داشته باشیم در این مسئله اتحاد نظر داریم که رفع و حل مسائل صنف ما نیز جز به دست خودمان شدنی نیست، این را گذر این سالها و گرد و غبار روی وعده هایی که هر سال اواسط مرداد همراه تبریک روز خبرنگار نثار ما می شود، بر ما ثابت کرده است.
و آیا انجمنهای صنفی و خانه مطبوعات چاره ساز بودهاند؟! انجمن صنفی بسامانی که پایه حمایت از قشر ما باشد یا وجود ندارد یا بر کاغذ باقی مانده و خود در کشاکش مشکلات مالی درمانده است. در این میان، خبرنگاران پیشکسوت و تازهکار، همگی با مشکلات مشابهی روبهرویند و آن حقوق ازدسترفته صنفی است.
خودمانی تر بگویم، شرایط کنونی مطبوعات استان ما به دلایلی همچون سواد رسانه ای اندک، کمبود مهارت و دانش و ورود افراد غیرحرفه ای به رسانه و مشکلات و مسائل صنفی مطلوب و مناسب نیست، باید خودمان، خودمان را دریابیم.
سخن آخر…
علیرغم مشکلات صنفی، چشم بینای این جامعه باشیم، کنجکاو باشیم، و تاریکخانه ها را روشن کنیم جامعهای که خبرنگار پرسشگر نداشته باشد از داشتن فضای سالم دموکراسی دور میماند.
در آن صورت است که می توانیم امیدوار باشیم در چنین فضایی استان ما، کشور ما در ریل توسعه می تازد و در بستر توسعه فرهنگی، مشکلات صنفی خبرنگاران نیز رفع شود.
با تقدیم و احترام، روز خبرنگار مبارک