«وقتی متوجه شدم که آلوده هستم، درست چهارشنبه سوری بود، انگار آب یخ بر سرم ریختند، فکر کردم دنیا تمام شده و تمام دل خوشیها و خندههایم را از دست دادهام، شوهرم آرامم میکرد و چه چیزی از این بهتر که شوهر آدم با اینکه بداند که زنش بیمار است، باز هم از ,...